نگيننگين، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره
محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

نگین و محمد حسین

رمز زندگي موفق 5

1390/4/2 11:41
2,959 بازدید
اشتراک گذاری

زیبادر ادامه مطلب بخوانيدزیبا

شناخت تفاوتهاى زن و مرد
اولین گام در برقرارى یک رابطه موفق بین زن و شوهر شناخت تفاوتهاى فردى زن و مرد است. عدم شناخت این تفاوتها باعث ایجاد سوء تفاهم، تنش و نهایتاً شکست یک رابطه مى شود. بطور مثال زنها معمولاً براى تخلیه خود، بیشتر حرف مى زنند در حالى که مردها بیشتر گوش مى دهند. مردها حتى در موقع ناراحتى، براى حرف زدن فرصت مى خواهند و به تدریج آمادگى حرف زدن را پیدا مى کنند. اگر در این حالت زن، به اجبار مرد را وادار به حرف زدن کند، نوعى عقب نشینى در مرد ایجاد مى شود و به سکوتش ادامه مى دهد. بنابراین زن باید بداند که همسرش در چه مواقعى آمادگى صحبت کردن دارد.
دکتر جان گرى در این باره مى گوید: «زنى که احساساتش را با شوهرش در میان مى گذارد، طبیعتاً همسرش را به حرف زدن تشویق مى کند اما وقتى مرد احساس کند زنش از او توقع صحبت دارد، ترجیح مى دهد که سکوت کند و حرفى نزند. او حرفى براى گفتن ندارد و حتى اگر داشته باشد در برابر ابراز آن مقاومت مى کند زیرا توقع زنش را احساس مى کند.»
در مقابل زن احساس مى کند که حرف نزدن مرد دلیل بر عدم علاقه او به همسرش است و بنابراین زن احساس ناراحتى مى کند.
دکتر جان گرى عقیده دارد: «مرد مى خواهد به همان شکلى که هست پذیرفته شود و بعد به تدریج گفتنى هاى خود را مطرح مى سازد. وقتى زن انتظار دارد که شوهرش بیشتر حرف بزند و یا وقتى از اینکه او خود را عقب مى کشد ناراحت است، مرد احساس مى کند که مورد پذیرش زنش قرار ندارد. مردى که احساس مى کند براى در میان گذاشتن احساسات و براى اینکه لب به سخن بگشاید باید خود را به عقب بکشد، نیاز فراوانى به گوش کردن دارد. او مى خواهد همسرش از گوش دادن او تشکر کند تا به تدریج نوبت حرف زدن او فرا برسد.» بنابراین شناخت کافى در این مواقع نجات دهنده یک رابطه است.

● تصورات قالبی و کلیشه ای در مورد زنان
باورهای قالبی، همانا ذهنیت های ایستا و ثابتی هستند که پایه های عملی ندارند و مردم به مردان یا زنان نسبت می دهند، به عبارت دیگر مردم پیشاپیش ویژگی های خاصی را به دو جنس نسبت می دهند. امروزه در دانشگاه های برخی کشورها این باور رواج دارد که زنان با مردان از لحاظ روان شناختی و فیزیولوژیکی تفاوت دارند. به علاوه تحقیقات امروزی نشان می دهد که این باورهای قالبی از سال ۱۹۷۲ تاکنون تغییرات محسوسی نداشته است.
● اکثریت مردم صفات زیر را از ویژگی های جنس زن می دانند:
- محافظه کار و خویشتن دار
- دلواپس عواطف و احساسات دیگران
- دارای گرایشات دینی عمیق
- میل به امنیت خواهی فراوان
- تمایل و علاقه شدید به هنر و ادبیات
- به سادگی ، عواطف لطیف را به زبان آوردن
● وخصوصیات زیر را به مردان نسبت می دهند :
- بسیار مستقل است
- پرخاشگر و سلطه طلب است
- به سادگی تحت تأثیر قرار نمی گیرد
- عمیقاً شیفته ریاضیات و مقولات علمی
- در برابر بحران ها، خویشتنداری خود را حفظ می کند
- در بسیاری از زمینه ها فعال بوده و تمایلات رقابت جویی عمیقی دارد
- تقریباً بسان یک رهبر عمل می کند
- معتمد به نفس بوده و بسیار جاه طلب است
- عمیقاً به آداب و شیوه های جهان آگاه است
برخی کلیشه ها نه تنها در قیاس با سایر فرهنگ ها متفاوت است بلکه این موضوع در میان نژادها و طبقات اجتماعی نیز تفاوت دارد. مثلاً ً کلیشه هایی سفید پوستان و رنگین پوستان متفاوت هستند. روان شناسانی چون A« لاندرینA» ، با توجه به تحقیقاتی که انجام داده اند به نتایجی نیز دست یافته اند. مثلاً وی زمانی که زنان سفیدپوست را با زنان سیاه پوست مقایسه می کرد به کلیشه های چون وابستگی بیشتر، احساساتی بودن بیشتر و هوشمندی بیشتر دست یافت در صورتی که زنان سیاه پوست را خرافاتی و ستیزه جو یافت.
● دیدگاه های کلیشه ای راجع به مردان
همانطور که در مورد زنان کلیشه هایی رواج دارد ، این مسئله در مورد مردان نیز صدق می کند. ویژگی های ایده آل اجتماعی مردان باید شامل صفاتی چون پرخاشگری، استقلال و خودکفایی، غیر احساسی بودن و اعتماد به نفس باشد.
پژوهش های انجام شده نشان می دهد که چهار عامل اصلی در پایداری باورهای قالبی در مورد مردان نمود آشکار دارند:
۱) مردانگی طلب می کند که هرگونه خصوصیات زنانه از مردان دور باشد.
۲) مردان باید نماد A«چرخ بزرگA» باشند. مرد باید کامیاب شود و همگان به دیده احترام به او بنگرند و نان آوری بزرگ باشد.
۳) مرد باید نماد اعتماد به نفس ، نیرومندی و خود اتکایی باشد.
۴) مرد باید پرخاشگر و قدرتمند باشد و از ابراز خشونت و جسارت ابایی نداشته باشد.
● تغییرات نقش های مردان
القائات گذشته با هنجارهای امروزی مردان متفاوت است. در گذشته مرد ایده آل کسی بود که قدرت پرخاشگری داشته باشد. لیکن امروز این صفت سرزنش می شود، به علاوه در گذشته مرد می بایست در فضای کاری، قاطعیت و خشونت از خود نشان دهد، لیکن امروزه هنر در این است که شخص هر چه بیشتر با همکاران خویش هماهنگ و همسو باشد.
نقش های سنتی مردان توسط جامعه شناسان و انسان شناسان مورد مطالعه قرار گرفته است. امروزه اوضاع دگرگون شده است، زیرا کار کردن در کارخانجات و شرکت ها و موفق شدن، مستلزم ویژگی هایی می باشد که به جای زورمندی محتاج ظرافت و هوشمندی است. مرد امروزی باید به طور مطلوب با همکاران خویش تعامل داشته باشد و با مساعدت آنان به اهداف عالیه خویش برسد. به علاوه مردان امروزی باید خویشتن دار باشند ، لیکن باید حساسیت های عاطفی خویش را نیز ابراز نمایند.
● مقایسه روان شناسی زن و مرد
گوهر وجودی زن و مرد یکی است، هر دو انسانند و طبیعتاً با یکدیگر شباهت های بسیار دارند، ضمن آنکه در مواردی با یکیگر تفاوت دارند. متأسفانه پژوهش ها و گرایش های علمی بیشتر به تفاوت های زن و مرد ، و نه بر شباهت های آنها تکیه دارد. افزون بر آن جنس زن و مرد در پاره ای از ویژگی ها همپوشی های زیادی را نشان می دهند که در این مورد باید به توزیع فراوانی این ویژگی ها در دو جنس توجه کرد و دریافت که میانگین نمره های هر گروه در مقایسه با دیگری در آزمون های مربوطه چه میزانی است

رمز موفقيت :

می دانید چه چیز باعث می شود که بعضی افراد همیشه در کارهایشان موفق شوند ولی بعضی دیگر همیشه شکست بخورند؟ آنهایی که موفق می شوند همیشه کارهایشان را از روی برنامه انجام می دهند، اما آنها که شکست می خورند فقط در رویاهایشان غوطه ورند.

اگر برای زندگی و فرصت های شغلی که برایتان پیش می آید طرح ریزی کنید، نسبت به کسی که هیچ برنامه ای برای زندگیش ندارد بسیار جـلوتر هستید. افرادی که در تجارت--تنها موفقیتی که حداقل می توان آن را با شمردن تعداد صفرهای جلوی حساب بانکیمان اندازه گیری کنیم-- موفق می شوند، در مقایسه با آن افرادی که کماکان مشغول واکس زدن کفشهایشان هستند چون نقشه ها و طرح هایشان بهترین ها از آب درآمده اند، بسیار موفق تر هستند.

افرادی که همیشه موفق می شوند و بهترین نقشه ها را می کشند، مطمئناً چیزهایی می دانند که شما نمی دانید. من همیشه گفته ام که اختلاف بین آدم ها در جزئیات مسائل است. دانستن پیچیدگی های زندگی باعث می شود که بین شما و افراد دیگر تفاوت باشد. پس اگر چیزی می دانید که سایرین از آن خبر ندارند، چه لزومی دارد که به آنها بگویید؟

به همین دلیل یکی از قانون های طلایی من این است که هیچگاه صد در صد هیچ چیز را برای کسی برملا نکنید. همیشه چیزی را مخفی نگه دارید، %50، %10 یا حتی %1 از چیزهایی که می دانید را پیش خودتان نگه دارید. آن %1 درصد می تواند همان جزئیاتی باشد که بتوانید با دانستنش یک قدم از سایرین جلو بیفتید.

نقشه تان را پیش خودتان نگه دارید
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ
وقتی فکر ایده آلی به سرتان زد که می تواند خوشبختیتان را تضمین کند، نباید آن را با دیگران در میان بگذارید. همان ثانیه که نقشه تان را به زبان بیاورید، دیگر فایده ای نخواهد داشت و مثل شیشه شیری است که وسط آشپزخانه داغان شود و فقط یک گربه احمق است که به طرف آن خواهد رفت.

یک نقشه خوب حتی نباید روی کاغذ هم برده شود. فقط باید آن را در مغزتان نگه دارید تا زمانی که موقعش برسد.

در زندگی همیشه فکر می کردم که همه قصد سوء استفاده از من را دارند. از این رو خیلی وقت پیش یاد گرفتم که دهانم را بسته نگه دارم و حرفی نزنم. حتی زمانی که لازم است حرف بزنم، بسیار مراقب هستم.

اگر می خواهید کسی به شما کمک کند تا فکر بکرتان را به انجام برسانید، لازم است که او از نقشه تان خبر داشته باشد. شما باید اطلاعات کافی برای انجام کارش به او بدهید. اما فقط به حد نیازش—به خصوص زمانی که می خواهید این کار را نه با یک فرد از فامیل بلکه با یک همکار انجام دهید. لزومی ندارد که آنها از هدف نهایی کار شما اطلاع پیدا کنند.

کار خودتان را انجام دهید
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــ
در دنیای کار وضع به همین منوال است. اگر شما رئیس هستید، لزومی ندارد که همه کارکنان زیردستتان را از تمام اطلاعات و مسائل شرکت مطلع کنید. لازم نیست که آنها برای انجام وظایفشان از همه چیز اطلاع داشته باشند.

به انجام رسیدن کاری ربطی به دانستن در مورد آن ندارد. پس چرا وقتتان را برای دادن اطلاعات به دیگران که به دردشان هم نمی خورد تلف کنید؟ که به پیشنهاداتشان گوش دهید؟ اما اگر پیشنهادات فوق العاده ای دارند، پس چرا برای شما کار می کنند؟

و به یاد داشته باشید که حتی نزدیکترین دوستتان هم نباید از نقشه های شما آگاهی پیدا کند. چون هیچ اطمینانی نیست که او این مطلب را پیش خود نگه دارد. مردم معمولاً دوست دارند که پیش این و آن با دانسته هایشان خودنمایی کنند. وقتی کسی از مطلب مهم و با ارزشی باخبر باشد، فکر می کنید می تواند تمام مدت آن را پیش خود حفظ کند؟

خانواده تان
ــــــــــــــــــــ
اگر نباید هیچگاه صد در صد مطلبی را برای بهترین و نزدیکترین دوستتان فاش کنید، پس برای خانواده تان هم نباید این کار را بکنید. کارهایی که در اداره انجام می دهید، ربطی به خانواده تان ندارد و نباید آن را در خانه بیان کنید. حتی همسرتان هم نباید از نقشه های شما باخبر شود. تنها چیزی که باید بگذارید او بداند اسم وکیلتان است، چون ممکن است اتفاقی برایتان پیش بیاید که به او نیاز پیدا کند. و اگر نه از تک تک اطلاعاتی که در رابطه با مسائل کاری و نقشه هایتان به او می دهید، سوء استفاده خواهد کرد.

نتیجه کار
دوست دارید بدانید چه می شود اگر همه چیز را فاش کنید؟

کنترل موقعیت از دستتان خارج می شود. دیگر نمی توانید کنترل همه جانبه نقشه تان را در دست داشته باشید. اگر هر کسی فکر کند که می تواند کاری برای پیشبرد هدف انجام دهد، دیگر شما رئیس نیستید.

کنار گذاشته می شوید. اگر کسی از نقشه عالی شما باخبر شود، دیگر به چه دردی می خورید؟ اگر همه بفهمند که از کجا اون کت و شلوار مارک آرمانی را 200 هزار تومان می خرید، فکر نمی کنم دیگر کسی پیدا شود که آن را از شما 400 هزار تومان بخرد.

حسادت و طمع از راه می رسند. طبیعت انسان قابل پیش بینی است. اگر کسی موفق شود یا به پول برسد، بقیه به او حسادت خواهند کرد. هر نقشه قابل اجرایی سودمند خواهد بود. پس اگر به دیگران در مورد مقدار پولی که به دست خواهید آورد چیزی بگوئید، فقط دشمنانتان را بیشتر کرده اید.


نکته آخر
ـــــــــــــــــ
هر نقشه ای را که می خواهید اجرا کنید، فقط زمانی باید فاش شود که مرگتان فرا رسد. ولی چون نمیدانیم که عمرمان کی تمام می شود، در اینجا چند توصیه برای شما داریم:

هر قسمت از نقشه تان را با یک وکیل در میان بگذارید.
یک وکیل اجرایی استخدام کنید تا اسامی سایر وکلا را که هر کدام از قسمتی از نقشه شما آگاهی دارند فاش کند.
به این وکلا بگویید که تنها کسی که باید از این نقشه بعد از مرگ شما باخبر شود وارث شما ( همسر، فرزندان، یا هر کس دیگر ) است.
اگر می خواهید که نقشه تان در زمان مشخص به فرد تعیین شده برسد، این بهترین

 

تفاوت زن و مرد

آینده یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مرد تا زمانیـکـه ازدواج نـــکرده هــــرگز نگران آینده نخواهد بود موفقیت

یــک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه هـمــسرش خرج میکند درآمد داشته باشد. یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی راپیدا کند

روابط
اول از همه، یک مرد یک رابطه را یک رابطه بحساب نمی آورد. وقتی رابطه ای تمام میشود، زن شروع به گریه نموده و سفره دلش را برای دوستان دخترش میگشاید و نیز شعری با عنوان "همه مردها نادانند" می سراید. سپس به ادامه زندگیش میپردازد
مرد هنگام جدایی اندکی مشکلاتش بیشتر است. 6 ماه پس از جدایی ساعت 3 نیمه شب یک پنجشنبه، تلفن میزند و میگوید: "فقط میخواستم بدونی که زندگیمو از بین بردی، هیچوت نمی بخشمت، ازت متنفرم، تو یه دیوانه ای، ولی میخوام بدونی باز هم یه فرصتی برامون باقی مونده." نام این کار تماس تلفنی "ازت متنفرم/عاشقتم" است که 99 درصد مردان حداقل یک بار آنرا انجام میدهند. برخی کلاسهای مشاوره ای مخصوص مردان برای رها شدن از این نیاز تشکیل میشود که معمولا تاثیری در بر ندارند

ازدواج

یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او ازدواج میکند، ولی تغییر نمیکند. یک مــرد به این امید با همسرش ازدواج میکند که تغییر نکند، ولی تغییر میکند

بلوغ زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران 17 ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند. اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند

فیلم کمدی

فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال نقطه چین شروع می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای بامشاد را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند

دست خط

مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به "ی" ها و ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد

حمام

یک مرد حداکثر 6 قلم جنس در حمام خود دارد - مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند

خواروبار

یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسر می خرد

بیرون رفتن

وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی برای بیرون رفتن حاضر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی 4 ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود

گربه

زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند

آینه

مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند -- آینه، قاشق پنجره های فروشگاه، برشته کننده ها، سر طاس آقای زلفیان

تلفن

مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند

آدرس یابی

وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: "فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،" و "میدونم که باید همین نزدیکی باشه، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم

پذیرش اشتباه

زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته 25 قرن پیش از دنیا رفته است

فرزند

یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند

لباس شیک پوشیدن

یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد. یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند

شستن لباسها

زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند. مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند

عروسی

هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت میکنند، مردان درباره "میهمانی های دوران مجردی

اسباب بازی

دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن 11 یا 12 سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند. مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازی هایشان نیز گران قیمت تر و پیچیده تر میشوند. نمونه های از اسباب بازیهای مردان: تلویزیون های مینیاتوری و کوچک، تلفنهای اتومبیل، مخلوط کن و آب میوه گیری، اکولایزرهای گرافیکی، آدم آهنی های کنترلی، گیمهای ویدئویی، هر چیزی که روشن و خاموش شده، سر و صدا کند و حداقل برای کار کردن به شش باتری نیاز داشته باشد.

گل و گیاه یک زن از شوهرش میخواهد وقتی مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب میدهد. زن پنج روز بعد به خانه ای پر از گلها و گیاهان پژمرده برمیگردد. کسی نمیداند چرا این اتفاق افتاده است

سبیل

بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد

اسامی مستعار

اگر  گلی و زیبا با هم بیرون بروند، همدیگر را  گلی و زیبا  صدا خواهند زند. اگر  نریمان و فرهاد   با هم بیرون بروند، همدیگر را یلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد

پرداخت صورتحساب میز

وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا 15هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام 10 هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، ماشین حسابهای جیبی خود را بیرون می آورند

پول یک مرد 2000 هزار تومان برای یک جنس 1000 تومانی مورد نیازش می پردازد. یک زن 1000 تومان برای یک جنس 2000 تومانی که نیازی به آن ندارد می پردازد

بگو مگوها

حرف آخر را در جر و بحث ها زنان میزنند. هر چیزی که یک مرد بعد از آن بگوید، شروع یک بگو مگوی دیگر خواهد بود
 
١٠٠حقيقت زندگي:

) افرادی که بیشترین وقت خود را صرف زندگی دیگران می کنند (مشاوره، راهنمایی و …)، از رسیدن به زندگی خود باز می مانند.
۲) کسانی که می گویند “من نباید این راز را فاش کنم اما فقط به تو می گویم” دقیقا راز شما را نیز به همین صورت برای دیگران بازگو می نمایند.
۳) گفتن حقیقت مهم است؛ این مهم نیست که ما راست می گوییم و دیگران اشتباه می کنند.
۴) هیچ هدفی بدون طی کردن مسیر و راه آن دست یافتنی نیست.
۵) کسانی که سر خود را مانند کبک در برف فرو می برند در واقع لگد دیگران را به جان می خرند.
۶) آنچه که در ظاهر هر شخص می بینیم، به ندرت دقیقا همان چیزی است که آن شخص واقعا هست.
۷) جرات و شهامت این نیست که روبروی شیر بایستیم بلکه این است که بفهمیم چطور می توان از شر او جان سالم بدر برد.
۸) ما از همان اول پدر و مادر زاده نشده ایم، بلکه باید بیاموزیم که چطور می توان پدر و مادر بود.
۹) کلماتی که بر زبان جاری می گردند، قدرت خود را از ما گرفته اند – از خود هیچ قدرتی ندارند.
۱۰) افراد خردمند در سکوت به سر می برند تا بیش از هر چیز صدای تمنای خود را بشنوند.
۱۱) فرشته ها به زمین نمی آیند تا ببینند ما چه می کنیم بلکه می آیند تا به ما بگویند چه کار بهتر است انجام دهیم.
۱۲) هیچ چیز مانند ارتباط و وابستگی با دیگران، با تمام وجود، به درد انسان نمی خورد.
۱۳) در واقع ما هیچچ چیز را کنترل نمی کنیم مگر رفتار و کردار و تصمیمات خودمان.
۱۴) هیچ کس نمی تواند ما را شاد کند جز خودمان. (اگر بخواهیم)
۱۵) این یک اشتباه بزرگ است اگر از تجربیات خود درس نگیریم.
۱۶) من هیچ چیز نمی دانم، به من بیاموزید؛ من هیچ چیز نمی شنوم، به من بگویید؛ من هیچ چیز نخواهم دید، به من نشان دهید – ما با هم پیروزیم.
۱۷) پشیمانی از آن دسته چیزهایی است که ما به اشتباه آن را انتخاب می کنیم.
۱۸) آنچه در قلب خود می پرورانیم، همان است که در زندگی ان دنیا در دستان خود داریم.
۱۹) تنها به این دلیل که بذری را که کاشته ایم نمی بینیم، نمی توانیم بگوییم چیزی از اینجا بیرون نمی آید.
۲۰) جنسیت واقعی وجود ندارد. هر کسی قسمتی از روحیات جنس مخالف را در خود دارد.
۲۱) تجربیات شما، تجربیات شما هستند؛ شخصیت شما نیستند.
۲۲) فرض کردن ها از تنبلی ما در جستجوی حقیقت سرچشمه می گیرند.
۲۳) هیچ کس به طور کامل بی طرف نیست.
۲۴) خانوادۀ ما تنها جایی نیست که ما در ان متولد شده ایم؛ گاهی یک دست باز و رویی گشاده نیز ما را متولد می کند.
۲۵) شما همیشه راه درست را نمی پیمایید.
۲۶) فروتنی و تواضع، در واقع توانایی پذیرفتن خطاست.
۲۷) توانایی یک مرد آن چیزی نیست که در جیبش دارد، بلکه آن است که بر دوشش دارد.
۲۸) اگر شما یک قدم مثبت بردارید، کائنات ۱۰۰ قدم به سمت شما می آیند.
۲۹) اگر می خواهید بدیها سرتان نیاید، نخواهید سر دیگران آید.
۳۰) اگر می خواهید با حقیقت سر و کار نداشته باشید، همیشه در خیالات خود گم هستید.
۳۱) فخرفروشی لباسی است که فقط تن احمقان می شود.
۳۲) کسی که از همه بیشتر می داند، معمولا همان کسی است که کمتر حرف می زند.
۳۳) هر کسی سزاوار ارزشمند شدن و معشوق دیگران بودن است.
۳۴) هیچ کس جواب نهایی را به شما نخواهد داد، مگر خودتان.
۳۵) شما تنها با ابزاری که دارید می توانید عمل کنید، پس به دنبال ابزار جدید وقت خود را تلف نکنید.
۳۶) اگر خطاهای خود را خطا در نظر نگیریم، آنگاه با هر خطا راهی اشتباه را کشف کرده ایم.
۳۷) این انسانها هستند که به زندگی معنا می دهند و نه اشیاء.
۳۸) همیشه سوالاتی هستند که جوابشان ناپیداست و بزودی جوابشان پیدا خواهد شد.
۳۹) در حال حاضر نه آینده وجود دارد و نه گذشته، زندگی جاریست.
۴۰) اگر بخواهید، اسکلت همیشه در کنج کمد منتظر شماست تا شما را بخورد.
۴۱) وقتی صحبت می کنیم، صدای هیچ کس را نمی شنویم.
۴۲) والدین نباید کوچکترها را در برابر تصمیمات زندگی مسئول بدانند.
۴۳) اینکه پدران ما چه کاره بوده اند مهم نیست، مهم این است که ما چه خواهیم کرد و چه خواهیم شد.
۴۴) اگر فکر می کنید که باید همین الآن بگویید، پس بگویید و اگر می دانید که باید کاری را الآن انجام دهید، پس انجام دهید.
۴۵) هر تغییری نیاز به حرکت دارد.
۴۶) کمک دیگران به معنای انجام تمام و کمال کار ما نیست.
۴۷) اینطور نیست که هر کسی شما را دوست بدارد ولی شما می توانید هر کسی را دوست داشته باشید.
۴۸) اگر کاری را همیشه برای کسی انجام دادید، او هرگز آن کار را یاد نخواهد گرفت.
۴۹) هیچ چیز بیشتر از خنده مسری و واگیردار نیست.
۵۰) بهترین هدیه ای که می توان به دیگران داد، وقت و صبر خودمان است.
۵۱) زیبایی محض با چشم قابل مشاهده نیست، بلکه با فکر و دل دیده می شود.
۵۲) هر کسی بذر کمال را در وجودش دارا می باشد، اما کمتر کسی می تواند آنرا پرورش دهد.
۵۳) تنها راه پایان دادن به مشاجره ها، پیدا کردن یک راه حل است.
۵۴) هر عملی که انجام می دهیم و هر حرفی که میگوییم به ما باز می گردد اما نه به گونه ای که انتظارش را داشتیم.
۵۵) اگر یک پله از نردبان شکست، با کمی زحمت پا را باید بالاتر گذاشت.
۵۶) هرگز کلمات ناگفته را در اتاق دربسته محبوس نکنید.
۵۷) هرکس بیش از آنچه خود را می شناسد است.
۵۸) از هر چه بترسیم اسیرش می شویم.
۵۹) نیازمندترین انسانها حریص ترین آنهاست.
۶۰) آنچنان خیال کنید که گویا تا ابد زنده اید و انچنان عمل کنید که گویا امروز می میرید.
۶۱) بخندید همچنانکه نفس می کشید و دوست داشته باشید همچنانکه زندگی می کنید.
۶۲) هیچ کس نمی تواند بازگردد و شروعی جدید را رقم بزند اما هر کسی می تواند شروع کند و پایانی خوش را بسازد.
۶۳) مهمترین چیزها در زندگی چیزی نیستند که قابل لمس باشند.
۶۴) زیباترین عکسها در اتاقهای تاریک ظاهر می شوند؛ پس هر موقع در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی بدان که طبیعت می خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.
۶۵) برف سنگینی بارید؛ درختی شکست، درختی زیباتر شد.
۶۶) زندگی مانند بازی حکم است، مهم نیست که دست خوبی نداشته باشیم، مهم این است که یار خوبی داشته باشیم.
۶۷) از کوتهی ماست که دیوار بلند است.
۶۸) از شیشۀ جلو به زندگی نگاه کنید نه از آینۀ رو به عقب.
۶۹) به خاطر ترساندن موش خانه ات را آتش نزن.
۷۰) هنر زندگی کردن، هنر نقاشی کردن بدون پاک کردن است.
۷۱) بهترین لذت زندگی انجام دادن عملی است که دیگران می گویند نمی توانیم.
۷۲) هر روز از زندگی معجزه است. من روزم را هدر نمی دهم. من قدر معجزات را می دانم.
۷۳) آرام بنشین. تقلا نکن. بهار می آید و سبزه ها رشد می کنند.
۷۴) اینکه چه می اندیشیم، چه می دانیم و به چه اعتقاد داریم مهم نیست. مهم این است که چه می کنیم.
۷۵) از زندگی هر انچه لیاقتش را داریم به ما می رسد نه آنچه آرزویش را داریم.
۷۶) از آنجا که زندگی آینۀ وجود ماست، فقط با تغییر ما تغییر می کند.
۷۷) ساعتی که خراب است، در هر روز دوبار زمان را درست نشان می دهد.
۷۸) هرگاه در زندگی خانه ای از یخ ساختی، بر آب شدنش گریه نکن.
۷۹) برای انسانهای بزرگ چون بر این باورند که : یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت.
۸۰) آرزوهایت را یک جا یادداشت کن و یکی یکی از خدا و کائنات بخواه. خدا و کائنات یادشان نمی رود اما تو یادت خواهد رفت آنچه را که امروز داری، آرزوی دیروزت بوده است.
۸۱) برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در انتهای کمال. بنگر که چون برگی زردی یا سیبی سرخ؟
۸۲) اگرنتوانستی کسی را ببخشی از بزرگی گناه او نیست، از کوچکی دل توست.
۸۳) به کسی که در جستجوی حقیقت است ایمان آور و به کسی که حق را یافته است شک کن.
۸۴) ما آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم.
۸۵) هر کس چرای زندگی را یافت با هر چگونه ای خواهد ساخت.
۸۶) سخن نیک را از گویندۀ آن بگیرید هر چند خود بدان عمل نکند.
۸۷) ناتوانترین مردم کسی است که نتواند دوستی پیدا کند و ناتوانتر از او کسی است که دوستان خود را از دست بدهد.
۸۸) چون عقل کامل گردد، سخن گفتن کمتر شود.
۸۹) صبحگاهان به جستجوی روزی درآیید که برکت و موفقیت در صبح زود نهفته است.
۹۰) به بار نشستن هر کار نیازمند ۱۰۰۰ روز صبر است.
۹۱) راز موفقیت در این است که با طبیعت و کائنات هماهنگ باشیم و در مسیر موجهای زندگی لذت ببریم.
۹۲) موفقیت یک مسیر است و نه هدف.
۹۳) موفقیت بیشترین و بهترین استفاده از آن چیزی است که هم اکنون داریم.
۹۴) شکست موفقیت است، اگر از آن درس بگیریم.
۹۵) موفقیت این نیست که هرگز اشتباه نکنیم بلکه این است که یک اشتباه را دوبار مرتکب نشویم.
۹۶) موفقیت دستیابی به آن چیزی است که می خواهیم و شادمانی خواستن آن چیزی است که بدست می آوریم.
۹۷) موفقیت توانایی پرش از شکستی بر شکستی دیگر است بدون اینکه خسته شویم.
۹۸) من می دانم که تمام هستی برای من خلق شده. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می بینم.
۹۹) بازی زندگی بازی بومرنگهاست. مراقب بومرنگ خود باشیم که به کدام طرف پرتاب می شود.
۱۰۰) تفکر مثبت اساس هر موفقیت است.

معيار اصولي ازدواج:

ضرورت چند نکته :
خانواده هر دو نفراز نظر فرهنگی و سنت های رایج نزدیک به هم باشند.
تا سر حد امکان، تمکن مالی دو خانواده متناسب با یکدیگر باشد.
اگر هر دو نفر اهل یک شهر نیستند حداقل در سایر زمینه ها و آداب و رسوم نزدیک به هم باشند.
دیدگاه های دو خانواده از نظر مذهبی – سیاسی – اجتماعی و معاشرت نزدیک به هم باشند.
در خانواده دو طرف پدرسالاری یا مادرسالاری به صورت مطلق وجود نداشته باشد.
تناسب جسمی – شکل – قیافه و اندام هر دو نفر به هم نزدیک باشد تا حدی که تفاوت های موجود خیلی چشمگیر نباشد.

از نظر سن و سال متناسب باشند و به اصطلاع عامه «به هم بیایند».
از نظر میزان تحصیلات، اختلاف فاحش نداشته باشند.
در انتخاب محل سکونت یا محل کار اختلاف سلیقه نداشته باشند.
از نظر طرز تفکر و اندیشه اجتماعی به هم نزدیک باشند.
دیدگاهشان نسبت به زندگی یکسان باشد.

تفاوت های شخصیتی و خصوصیت های رفتاری فاحشی نداشته باشند.
تا آنجا که مقدور است بهره هوشی آنها نزدیک به هم باشد.
دارای دیدگاه های سیاسی گرایش های اعتقادی و افق های فکری نزدیک به هم باشند.
هر دو نفر استقلال رأی داشته باشند؛ یعنی شخصاً در امور زندگی تصمیم بگیرند نه با دهن بینی و تقلید از دیگران.
از نظر تفکرات مذهبی در دو قطب مخالف هم نباشند که این مورد بسیار مسئله ساز است.
داشتن اختلافاتی در موارد اشاره شده گرچه زندگی را سخت می کند و امکان تفاهم را به حداقل می رساند ولی به شرطی که طرفین اهل تغییر، رشد، تکامل و پیشرفت باشند، همزیستی را غیر ممکن نمی سازد.

کسانی که در زندگانی خویش درجا می زنند و به فکر پیشرفت نبوده و اهل تغییر و تحول نیستند باید سعی کنند گرد همسری که با او اختلافات طبقاتی و فرهنگی زیادی دارند نگردند. آموخته های طول زندگی را می توان تغییر داد زیرا همه آنها اکتسابی هستند و کافی است غلط بودنش به فرد ثابت شود تا میل به تغییر آنها فزونی یابد ولی عوامل روان شناختی و ساختاری شخصیت افراد را به سختی می توان تغییر داد.
تغییر این گونه عوامل و مواردی که در شخصیت آدمهاست در صورتی حاصل می شود که هر دو طرف قبول کنند وجود تفاوت های فاحش مسئله ساز است، پس شخص باید تغییر کند.

این تغییرات نیاز به طول زمان، آموزش علمی، خواستن و به کاربردن تمرینات لازم دارد. تنها «خواستن» کافی نیست؛ گذشت آگاهانه در زندگی و پاکسازی ذهن از تعصبات، نقش اساسی در تفاهم و سازندگی دارد.
این همه تلاش زمانی ثمربخش است که عشق و علاقه در میان باشد. عشق و علاقه زمینه ساز گذشت می شود و نقش مؤثری در میل به تغییر آدمی بازی می کنند. اگر اینها نباشند هیچ کس برای هدفی این چنین سخت تلاش نمی کند و اگر مهر و محبت باشد و سازندگی هم در پی آن بیاید، آن وقت زندگی معنای واقعی اش را پیدا می کند و این مهم نیز میسر نیست مگر به لطف فداکاری هر دو طرف؛ که تغییر در یک طرف هرگز کافی نبوده و نیست .

روش های مطالعه برای انتخاب همسر
روش های مطالعه برای انتخاب همسر به دو گروه تقسیم شده است :
الف : روش های غیرمستقیم
در ابتدا برای شناخت فرد مورد نظر باید از افرادی که با وی در تماس هستند اطلاعات لازم کسب شود .
منابع کسب اطلاع به روش غیرمستقیم عبارت اند از:
1- همسایگان
2- خویشاوندان و دوستان خانواده
3- همکاران پدر و مادر و سایر اقوام
4- محل تحصیل و شغل
5- همکلاس ها و…
معمولاً کسی که می خواهد ازدواج کند باید در اطراف و جوانب به تفحص و جستجو بپردازد و درباره خانواده و همکاران، همکلاسی ها و دوستان فرد تحقیق و بررسی کند و از بین افراد ذی صلاح برای تکمیل اطلاعات خود اقدام کند.
برای انتخاب باید در زمینه های اجتماعی – فرهنگی – تحصیلات – وضعیت مالی – اخلاق و سن و شغل اطلاعات لازم کسب شود و فرد از نظر تطبیق وضعیت طرف مقابل با شرایط خودش بررسی های کافی به عمل آورد.

ب : روش های مستقیم
دین اسلام بررسی های مستقیم زن و مرد را در صورتی که قصد ازدواج داشته باشند مجاز دانسته است. پیغمبر اکرم (ص): در حدیثی فرموده اند: «وقتی خداوند خواستگاری زنی را به دل کسی انداخته باشد مانعی نیست که او را بنگرد».
با توجه به مطالب فوق مطالعه حضوری از نظر دیدن و کسب اطلاعات قبل از ازدواج (اگر هدف ازدواج باشد، نه کسب لذت) مانعی ندارد.


علم الهدی
Nov-08-2008, 18:17
معیارهایی که برای انتخاب همسر باید در نظر گرفت :

از زمان های خیلی دور همواره این سؤال بین روان شناسان خانواده مطرح بوده است که آیا شباهت ها باعث به وجود آمدن ازدواج موفق می شود یا تفاوت ها؟
پژوهش های به عمل آمده نشان می هد که با ثبات ترین ازدواج ها آنهایی هستند که زن و شوهر بیشترین شباهت ها را با هم داشته اند. استفن وایت معتقد است:« با توجه به بررسی های بالینی، شباهت های اخلاقی و شخصیتی زن و شوهر روی موفقیت ازدواج آنها نقش تعیین کننده ای دارد،» میزان بی ثباتی و طلاق در زوج های به هم شبیه، کمتر مشاهده می شود. با توجه به نتایج به دست آمده، نداشتن شباهت با بی ثباتی و طلاق همراه است. بعضی از روان شناسان شباهت های موجود بین زوجین را در حکم سپرده بانکی تلقی می کنند و اشاره می کنند اگر میزان سپرده بانکی شما رقم بزرگی باشد و میزان بدهی بانکی شما کم باشد در آن صورت در مقابل بحران های اقتصادی بهتر می توانید مقاومت کنید و به نحو احسن می توانید احساس امنیت نمایید، ولی اگر میزان بدهی های شما نسبت به سپرده بانکی کم باشد به همان نسبت احتمال این که دچار مشکل شوید زیاد خواهد بود.
این تشبیه نشان می دهد که هر قدر تشابه بین زوجین بیشتر باشد به همان نسبت احتمال این که دچار بحران شوند زیاد خواهد شد، سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که وجود کدام یک از تشابهات مطلقاً برای ازدواج لازم هستند؟

هوش: اگر هوش زن و شوهر به یک اندازه باشد رابطه زناشویی با گرفتاری کمتری روبه رو می شود. توجه داشته باشید که «تحصیلات» ملاک نظر نیست چرا که بعضی از اشخاص بسیار باهوش به هر دلیل ممکن است به کالج و دانشگاه راه پیدا نکنند. منظور این است که زن و شوهر به لحاظ بهره هوشی باید در یک ردیف قرار داشته باشند، باید بتوانند اشیاء و امور را به یک شکل ببینند و درباره آنها به یک شکل صحبت کنند. اگر یکی از طرفین ازدواج اغلب گمان می کند که همسرش متوجه منظور او نشده است، شرایط خوشایندی بین آنها برقرار نمی شود.
بررسی های به عمل آمده نیز نشان می دهند، اگر بهره هوشی زن و شوهر در یک ردیف یا نزدیک به هم باشد ثبات ازدواج بیشتر می شود.


ارزش ها:
لازم است که زن و شوهر درباره بسیاری از ارزش ها وحدت نظر داشته باشند. مثلاً مهم است که زن و شوهر درباره معنویات و یا زندگی خانوادگی اختلاف نداشته باشند. اگر در این زمینه ها وحدت نظری وجود نداشته باشد، بروز اصطکاک میان آنها حتمی است.

علایق:
اگر زن و شوهر در بسیاری از زمینه ها علایق مشترک داشته باشند زندگی به کامشان شیرین می شود. در این میان هر چه تنوع علایق مشترک بیشتر باشد بهتر است.

توقع از نظامات خانوادگی:
زن و شوهر بایستی درباره وظایف و مسئولیت های یکدیگر در رابطه زناشویی وحدت نظر داشته باشند. طرز فکر افراد در این زمینه کلاً به دو نوع تقسیم می شود. بعضی از افراد در مورد وظایف و مسئولیت های زن و شوهر به طور سنتی فکر می کنند بدین معنا که مدیریت داخلی منزل به عهده زن است و مرد نیز به عنوان مدیر بیرونی منزل ، یا نان آور خانواده تلقی می شود. فردی که در این زمینه به طور سنتی فکر می کند باید با فردی ازدواج کند که با او همفکر است. اما اکنون که نقش های زن و مرد دستخوش تغییرات زیادی شده است، عده ای معتقد به تساوی حقوق بین زن و مرد هستند و وظایف و مسئولیت های مشابهی نیز برای آنان قائل می شوند. افرادی که این اعتقاد را دارند باید با همفکران خود ازدواج کند. سؤال دیگری که مطرح می شود این است، تفاوت های مسئله ساز کدام ها هستند؟ یا به عبارت دیگر، چه تفاوت هایی می توانند به خوشبختی زندگی زناشویی آسیب برسانند.

در پاسخ به این سؤال باید گفت وجود اختلافاتی که می توانند به خوشبختی زندگی زناشویی لطمه بزنند عبارت اند از:
1 - میزان انرژی:
وقتی یکی از طرفین ازدواج پر انرژی باشد و در مقابل همسر او کم انرژی این افراد با مشکلات عدیده ای برخورد می کنند. اختلاف در میزان انرژی در زمینه های مختلف خود نمایان می شود که از جمله می توان به معاشرت های اجتماعی، فعالیت های مذهبی و غیره اشاره کرد. در انجام فعالیت های مربوط به خانه نیز سطح انرژی میان زن و شوهر اغلب مسئله ساز می شود، مثلاً ممکن است زن بخواهد کارهایی را در روزهای تعطیل آخر هفته در منزل انجام دهد و شوهرعلاقه مند باشد که پای تلویزیون بنشیند یا روزنامه بخواند.

2 - عادات شخصی:
وقتی زن و شوهر عادت های شخصی متفاوتی داشته باشند، به تدریج وحدت میان آنها رو به نقصان می رود. از جمله عادت های مسئله ساز می توان به این موارد اشاره کرد:وقت شناسی، نظم و ترتیب، وابستگی ، احساس مسئولیت ، ... می توان به عادات شخصی متعددی اشاره کرد که زن و مرد باید قبل از ازدواج به آن توجه داشته باشند. مثلاً اگر یکی از آنها سیگاری باشد و دیگری نه ، این اختلاف می تواند در رابطه زناشویی آنها دردسر ساز شود. اگر یکی از آنها به خوردن غذاهای مقوی و مغذی علاقه مند باشد و دیگری به این که چه می خورد بها ندهد، مشکلاتی در زندگی زناشویی ایجاد می کند.

3 - استفاده از پول:
بسیاری از زوج ها در اثر نداشتن توافق بر سر مسائل مالی ، دچار مشکل می شوند. یکی به فکر آینده است و می خواهد پولش را پس انداز کند و دیگری به خرج کردن پول و خوش بودن در لحظه حال علاقه مند است. یکی معتقد به ریسک کردن است و دیگری فکر می کند که باید به تدریج و با ضریب اطمینان بالا بر دارایی های خود بیفزاید. یکی می گوید درآمد را باید خرج فرزندان کرد و دیگری می خواهد پول را نگه دارد. اختلافاتی از این قبیل می تواند شیرازه زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار دهد، به همین دلیل لازم است که قبل از ازدواج در این موارد بیشتر موشکافی شود.

4 - علایق و مهارت های کلامی:
اگر یکی از طرفین ازدواج زیاد حرف بزند و دیگری کم حرف باشد چه مشکلی پیش می آید؟ اگر زن یا مرد علاقمند به گفت و گو و دیگری خواهان سکوت باشد، استرس فراوانی ایجاد می شود.
اگر کسی به هنگام صرف غذا علاقه مند به صحبت باشد و همسرش بخواهد به هنگام صرف غذا سکوت کند و یا اگر یکی از طرفین ازدواج به صحبت تلفنی طولانی علاقه مند باشد زمینه های اختلاف را پایه ریزی کرده اند.
سؤالی که با توجه به مسائل فوق مطرح می شود این است اگر افرادی با هم ازدواج کنند که در موارد فوق اختلاف داشته باشند چه ویژگی را باید در خود بپرورانند تا بتوانند به زندگی زناشویی ادامه دهند؟
در پاسخ باید اشاره کرد، اگر زوجین دارای ویژگی انعطاف پذیری باشند می توانند به جای این که تحت تأثیر اختلافات قرار بگیرند با تفاوت ها کنار بیایند و برای حل مشکلات راه حل مناسب را پیدا کنند .
 
hearts-desi-glitters-22
 
 

 

شاگردی از استادش پرسید: ” عشق چیست؟ “

استاد در جواب گفت: ” به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی! “
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: “چه آوردی؟ “
و شاگرد با حسرت جواب داد: ” هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم .”
استاد گفت: ” عشق یعنی همین! “
ریشهٔ واژه

در گذشته پنداشته می‌شد که واژهٔ عشق ریشهٔ عربی دارد. ولی عربی و عبری هر دو از خانواده‌ٔ زبان‌های سامی‌اند، و واژه‌های ریشه‌دار سامی هماره در هر دو زبان عربی و عبری با معنی‌های همانند برگرفته می‌شوند. و شگفت است که واژهٔ «عشق» همتای عبری ندارد و واژه‌ای که در عبری برای عشق به کار می‌رود اَحَو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) خویشاوندی دارد. ولی دیدگاه جدید پژوهشگران این است که واژهٔ «عشق» از iška اوستایی[۲] به معنی خواست، خواهش، گرایش ریشه می‌گیرد که آن نیز با واژهٔ اوستایی iš به معنی «خواستن، گراییدن، آرزو کردن، جست‌وجو کردن» پیوند دارد. هم‌چنین، به گواهی شادروان فره‌وشی، این واژه در فارسی میانه به شکلِ išt به معنی خواهش، گرایش، دارایی و توان‌گری، خواسته و داراک باز مانده‌است. خود واژه‌های اوستایی و سنسکریت نام برده شده در بالا از ریشهٔ هند و اروپایی(زبان آریاییان) نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن، جُستن می‌آید که ریخت نامی آن aisskā به چم خواست، گرایش، جست‌وجو است. گذشته از اوستایی و سنسکریت، در چند زبان دیگر نیز برگرفته‌هایی از واژهٔ هند و اروپایی نخستین ais بازمانده‌است.[۳] در عربی امروز نیز واژهٔ عشق کاربرد بسیاری ندارد و بیش‌تر حَبَّ (habba) و برگرفته‌های آن به کار می‌روند مانند: حب، حبیب، حبیبه، محبوب و دیگرها. فردوسی نیز که برای پاس‌داری از زبان فارسی از به کار بردن واژه‌های عربی آگاهانه و کوش‌مندانه خودداری می‌کند ولی واژهٔ عشق را به آسانی و باانگیزه به کار می‌برد و با آن که آزادی سرایش به او توانایی می‌دهد که واژهٔ دیگری را جای‌گزین عشق کند، واژهٔ حُب را به کار نمیبرد.


بررسی معنی

اگر چه تعریف دقیق کلمه «عشق» کار بسیار سختی است و مستلزم بحث‌های طولانی و دقیق است، اما جنبه‌های گوناگون آن را می‌توان از طریق بررسی چیزهایی که «عشق» یا عاشقانه «نیستند» تشریح کرد. عشق به عنوان یک احساس مثبت (وشکل بسیار قوی «دوست داشتن») معمولا درنقطه مقابل تنفر (یا بی احساسی محض) قرار می‌گیرد و در صورتی که درآن عامل میل جنسی کمرنگ باشد و یک شکل خالص و محض رابطه رمانتیک را متضمن باشد، با کلمه شهوت قابل قیاس است؛ عشق در صورتی که یک رابطه بین فرد ودیگر افراد را توصیف کند که درآن زمزمه‌های رمانتیک زیادی وجود دارد در مقابل دوستی و رفاقت قرار می‌گیرد ؛ با وجودآنکه در برخی از تعاریف «عشق» بروجود رابطه دوستانه بین دو نفر در بافت‌های خاص تاکید دارد.

کاراکتر چینی سنتی به مفهوم عشق (愛) که از یک قلب (در وسط) تشکیل شده که حاوی «کشس»، «احساس» یا «تفاهم» است و یک احساس با ارزش را تداعی می‌کند.

«عشق» در معنای عام خود بیشتر به وجود رابطه دوستانه بین دونفر دلالت دارد. عشق معمولا نوعی توجه واهمیت دادن به یک شخص یا شیء است که حتی گاهی این عشق محدود به خود نمی‌ شود (مفهوم خودشیفتگی ). با این وجود در مورد مفهوم عشق نظرات متفاوتی وجود دارد. عده‌ای وجود عشق را نفی می‌کنند. عده‌ای هم آنرا یک مفهوم انتزاعی جدید می‌دانند و تاریخ «ورود» این واژه به زبان انسان‌ها و در واقع اختراع آن را طی قرون وسطی یا اندکی پس از آن می‌دانند که این نظر با گنجینه باستانی موجود در زمینه عشق و شاعری در تضاد است. (شعر عاشقانه باستان). عده دیگری هم می‌گویند که عشق وجود دارد و یک مفهوم انتزاعی هم نیست، اما نمی‌توان آن را تعریف کرد و درواقع کمیتی معنوی و متافیزیک است. برخی از روانشناسان اعتقاد دارند که عشق عمل به عاریه سپردن «مرزهای خودی» یا «حب نفس » به دیگران است. عده‌ای هم سعی دارند عشق را از طریق جلوه‌های آن در زندگی امروزی تعریف نمایند. تفاوت‌های فرهنگی میان کشورها و اقوام مختلف امکان دستیابی به یک معنای عمومی و فراگیر درمورد کلمه عشق را تقریبا ناممکن ساخته‌است. در توصیف کلمه عشق ممکن است عشق به یک نفس یا عقیده ، عشق به یک قانون یا موسسه، عشق به جسم (بدن)، عشق به طبیعت، عشق به غذا، عشق به پول، عشق به آموختن، عشق به قدرت، عشق به شهوت، و یا عشق به انواع مفاهیم دیگر مد نظر باشد و افراد مختلف برای افراد و چیزهای مختلف درجه دوست داشتن متفاوتی را بروز می‌دهند. عشق مفهومی انتزاعی است که تجربه کردن آن بسیار ساده تر از توصیفش است. به علت پیچیدگی مفهوم عشق و انتزاعی بودن آن معمولا بحث درمورد آن به کلیشه‌های ذهنی خلاصه می‌شود ودرمورد این کلمه ضرب المثل ‌های زیادی وجود دارد، از گفته ویرجیل یعنی «عشق همه جا را تسخیر میکند» گرفته تا آواز گروه بیتلز یعنی «همه چیزی که به آن احتیاج داری عشق است». برتراند راسل عشق را یک «ارزش مطلق» می‌داند که دربرابر ارزش نسبی قرار دارد.
 
 
مقابله با پایان یافتن یک رابطه


در عالم تجرد و تلاش برای یافتن شخص مناسب، همیشه این امکان وجود دارد که پس از مدتی معاشرت با شخصی جذاب یا قابل قبول، با جمله ناراحت کننده ای از این دست روبرو شوید: "ما به درد هم نمیخوریم" یا " این رابطه به جایی نمیرسه.

گذشته از این که دنیا بر سرتان خراب میشود، چه کار دیگری میتوانید انجام دهید؟ گریه کنید؟ سعی کنید او را به ادامه دادن رابطه تشویق کنید؟ وسایلش را از پنجره به بیرون پرتاب کنید؟ آنچه مسلم است این است که شما خود را در یک کشمکش احساسی شدید خواهید یافت. اما برای بازگشت به زندگی طبیعی، روشهای متعددی وجود دارد که در اینجا به آن اشاره کرده ایم.

یک دقیقه بعد از به پایان رسیدن رابطه
آنچه میخواهید انجام دهید:
شما یک یا چند مورد از صدها واکنش ممکن را تجربه خواهید کرد، از جمله خشمی شدید و طوفانی، حمله اشک و داد و فریاد یا بهت زدگی.

روش بهتر مقابله:
دکتر دن نوهارت (Dan Neuharth) روانپزشک و نویسنده کتابهای بسیار مفید خودشناسی میگوید:" هنگامی که خبر بدی را میشنویم، بدن وارد حالت وحشت شدید و جنون آمیز شده و همه چیز در آن سرعت میگیرد." او میگوید که بهترین روش در دست گرفتن کنترل در چنین لحظات سرسام آوری، متوقف شدن، نگاه کردن و گوش دادن است.

" بر وجود خودتان متمرکز شوید، به تنفس خود توجه کرده و کوشش کنید که سرعت حرکات و واکنشهای بدن خود را پایین بیاورید." این خودآگاهی میتواند به شما کمک کند تا در 60 ثانیه پر تنش اولیه منطقی و هوشیار باقی بمانید. به محض اینکه آرام شدید، از یار سابق خود دور شوید تا مدتی تنها یا با دوستان خود باشید و به تدریج موقعیت جدید را درک و هضم کنید. بیهوده در کنار او نمانید و برای یافتن پاسخ به این در و آن در نزنید زیرا کار عاقلانه ای نیست و نتیجه ای هم نخواهد داشت. قطع رابطه نوعی مذاکره نیست و هر کاری که پس از آن برای تغییر نظر طرف مقابل یا تنبیه او انجام دهید، در نهایت موجب ناراحتی خودتان خواهد شد.

یک ساعت بعد
آنچه میخواهید انجام دهید:
کوشش میکنید که حال خود را بهتر کنید. مینشینید و اندوه خود را در الکل غرق میکنید، به خریدی بی قید و بند میروید یا نیمه شب به یار سابق تلفن میکنید تا "آخرین حرفتان" را به او بزنید.

روش بهتر مقابله:
انجام دادن کارهایی که به شما آرامش روحی ببخشند، بسیار عالی است به شرط اینکه با انجام دادن آنها دچار پشیمانی نشده و حال خود را بدتر نکنید. به گفته نوهارت:" گاهی در زمانی که دل شکسته شده اید فکر میکنید که تنها عامل تسکین بخشی که به آن نیاز دارید میتواند دو کیلو شکلات باشد. اما اگر علاوه بر تنها شدن، احساس چاقی هم به سراغتان بیاید، باید به فکر روش مقابله دیگری باشید. و اینرا هم بگویم، اثبات اینکه دوست سابقتان اشتباه کرده است تاثیری در اصل ماجرا که رها شدن شما باشد، نخواهد داشت. اینکار تنها موجب میشود که شما کمی نامتعادل به نظر برسید. شما دونفر میتوانید "بعدا" گفتگویی منطقی با یکدیگر داشته باشید.

از جمله رفتارهای مثبت میتوان به موارد زیر اشاره نمود: گفتگو با یک دوست نزدیک که بتواند فقط به درددل شما گوش کند یا رفتن به باشگاه ورزشی. میزان اندورفین  (نوعی پروتئین مسکن) دریافتی شما پس از ورزش یا حتی یک پیاده روی طولانی، میتواند امواج اندوه را خنثی کند.

یک روز بعد
آنچه میخواهید انجام دهید:
عمل از روی انگیزه آنی و بدون تفکر. شما میل فراوانی برای تماس با او احساس میکنید، با 50 نفر از دوستان اینترنتی خود قرار میگذارید، روی بدنتان خالکوبی میکنید یا نیمی از موهای سرتان را میتراشید.

روش بهتر مقابله:
کنترل نکردن انگیزه های ناگهانی و غیر عقلانی، واکنش دفاعی ذهن برای کنار راندن صدمه روحی وارده است. دکتر نوهارت میگوید:" در این زمان اطلاعات هنوز در حال هضم هستند. کسانی وجود دارند که صبح روز بعد هنگام بیدار شدن، به خاطر نمی آورند که از طرف شخص مورد علاقه خود رها شده اند." هنگامی که این افراد متوجه میشوند آنچه به یاد می آورند، تنها یک خواب بد نبوده است، به این فکر می افتند که شاید یک تغییر بتواند همه چیز را بهتر کند یا لااقل آغازی تازه باشد. " باید متوجه باشید که این ایده جدید، تنها در اثر یک انگیزه آنی ایجاد شده است و بلافاصله آنرا عملی نکنید." او در این زمان نوشتن خاطرات روزانه را تمرینی مفید میداند. هیچ کس نمیخواهد طرد شود، اما تراشیدن مو هم نمیتواند فایده ای داشته باشد.

سه روز بعد
آنچه میخواهید انجام دهید:
خزیدن در یک حفره تاریک، ماندن در رختخواب، بارها و بارها شنیدن یک ترانه غمگین.

روش بهتر مقابله:
بله، حقیقت تلخ است. "بین یک روز و سه روز تفاوت کیفی بسیاری وجود دارد. حالا زمانی است که این قطع رابطه به خوبی درک شده و حالاست که شما درهم شکسته خواهید شد." ترشح آدرنالین (و خشم) موجب میشود که دو روز اول را بگذرانید، اما پس از تحلیل رفتن این هورمون، خود را با همان میزان درد و خستگی ناشی از حرکت در طوفان احساسات مختلف، خواهید یافت. سیل اشکهایی که تصور میکردید فرو نخواهند ریخت، جاری میشوند. لحظه ای خشمگین و لحظه ای غمگین خواهید شد و در مراحل مختلف اندوه به حرکت درخواهید آمد. در اینجا باید حواس خود را به اینکه استراحت کرده، غذا خورده و در کل از خود مراقبت کنید، معطوف نمایید زیرا بخشی از وجود شما، از درون زندگیتان کنده شده است. اگر به یک روند مشخص که شما را مشغول نگه دارد بچسبید، کار عاقلانه ای انجام داده اید.

یک هفته بعد
آنچه میخواهید انجام دهید:
تلفن کردن به او، ورود به صندوق پست اینترنتی او، چک کردن مدام و وسواس گونه پیامهای روی تلفن، چک کردن پیامهای دوستان او در صفحات عمومی مانند یاهو 360.

روش بهتر مقابله:
تبریک! شما اکنون در مرحله " او را برمیگردانم" هستید! نوهارت میگوید: "در این مرحله شما سعی میکنید به شیوه ای عقلانی از این شوک خارج شوید، اما این تصور که شاید دل او برایتان تنگ شده باشد، فقط وضعیت را بدتر خواهد کرد." فکر کردن مداوم به او تنها درد و رنج شما را افزایش خواهد داد. پذیرفتنش مشکل است، اما اگر شخص مورد نظر واقعا نخواهد با شما باشد، شما نمیتوانید هیچ کاری برای بازگردانش انجام دهید. در برابر وسوسه تحلیل تمام دلایل او برای پایان دادن به رابطه مقاومت کنید و تصور نکنید که تنها با تغییر دادن یک بخش کوچک از این موارد میتوانید دوباره وارد زندگی وی شوید. اما اعتقاد به اینکه میتوانید از میان این حادثه با بلوغ بیشتر خارج شوید و رنج فعلی را دور بیاندازید بسیار مفید خواهد بود. شاید در این مرحله متوجه نشوید، اما بدانید همانطور که زخمها، بدون اینکه از آنها بخواهید، درمان میشوندف قلب شکسته هم التیام میابد.

دو هفته بعد
آنچه میخواهید انجام دهید:
فکر کردن به اینکه در روزها و موقعیتهای آتی، داشتن یک یار و یک زوج بودن چگونه میتوانست باشد، یادآوری نکات مثبت و مواهب بودن در یک رابطه عاشقانه و فکر کردن به اینکه دیگر عاشق نخواهید شد.

روش بهتر مقابله:
از خود بپرسید که آیا واقعا برای او دلتنگ شده اید یا دلتان برای آنچه در رابطه بوده، مانند نجواهای عاشقانه و قرارهای معمول شبهای تعطیل تنگ شده است. در حال حاضر شما تنها به یاد لحظات خوش گذشته و وارونه و زیبا جلوه دادن تاریخچه رابطه خود با کسی هستید که عملا شما را از زندگی خود بیرون انداخته است. آیا این شخص ارزش این همه اشک و آه را دارد؟ آیا زمان دور ریختن نشانه های حضور وی در زندگی شما نرسیده؟ عکسها را در جایی دور از دید قرار دهید، ای-میلهای مشترکتان را پاک کنید، خانه را مجددا و به میل خود بچینید تا با نگریستن به آنها مدام به یاد اطرات گذشته نیافتید. نوهارت میگوید:" روابط عاشقنه در اصل عادت هستند، و شما باید این عادت را ترک کنید. اگر نشانه های این شخص را مدام در اطراف خود ببینید، خارج کردن وی از ذهنتان دشوارتر خواهد شد."

یک ماه بعد
آنچه میخواهید انجام دهید:
سعی میکنید حضور این شخص ناراحت کننده را در زندگی خود فراموش کنید، انگار هرگز او را نمیشناخته اید.

روش بهتر مقابله:
قبل از اینکه معشوق سابق خود را به کلی فراموش کنید، با توجه با فاصله ای که در این مدت ایجاد شده، مدتی صبر کنید تا بیشتر درباره او فکر کنید. نه به خاطر اینکه دوباره وی را به دست آورید، بلکه برای اینکه این رابطه را مرور کرده و از تکرار اشتباهات اجتناب کنید. (البته اگر هنوز به اندازه روز سوم احساس درماندگی میکنید، برای پیشگیری از افسردگی با یک مشاور تماس بگیرید.)

یک خط زمانی مشخص را در نظر بگیرید و از زمان آشنایی خود، اولین قرار ملاقات عاشقانه، اولین مشاجره و هر واقعه مشخص دیگر یادداشتهایی بردارید. اکنون دورنمایی از این رابطه در دست دارید و میتوانید از بیرون به آن نگاه کنید و نکات مثبت، منفی و زمانی که هشدارهای پایان رابطه آغاز شده و شما آنرا ندیده گرفته بودید را بیابید. زمانی که توانستید بدون احساس درد و اندوه به نکات مثبت او فکر کنید میتوانید مطمئن باشید که از او دور شده و از رابطه خود چیزی آموخته اید.


حالا زمان جلو رفتن در زندگی و آغاز راهی جدید فرارسیده است
 
 
سالم عاشق شويد:
 

امروز می خواهیم این مقاله را با یک حقیقت غیر قابل انکار و کاملاً ملموس زندگی  شروع کنیم؛ روشن است که: "به عمل کار برآید، به سخنرانی هرگز" بله، از حرف تا عمل فاصله ی بسیار زیادی وجود دارد! همه از این امر مطلع هستیم و بارها و بارها چنین عباراتی به گوشمان خورده است، اما تا چه حد در زندگی روزمره خود به آن بها می دهیم؟ هر فرد می تواند [و باید] دیگران را از روی کارهایی که انجام می دهند قضاوت کند نه از روی حرف هایی که بر زبان جاری می سازند.

کلمات دارای بار اجرایی بسیار پایینی هستند و این اعمال انسان هاست که نشانگر کلیت فردی وی می باشند! این روزها هوش اجتماعی عامه مردم ارتقا یافته و همه افراد به راحتی قادرند حقایق را دریابند، در اکثر موارد بر اساس کارهایی که دیگران در مقابلشان انجام می دهند - و نه حرف هایی که به زبان می آورد- از خود عکس العمل نشان می دهند؛ و اما در مورد آقایون: باید گفت یک مرد واقعی کسی است که حرف هایش را به نقطه عمل می رساند. در ذیل بررسی اجمالی در این زمینه خواهیم داشت.

در پاسخ به این سوال که: "چگونه می توانم تشخیص دهم که می توانم به او اعتماد کنم؟" باید همیشه به این نکته توجه داشته باشید: می توانید از روی کوچک ترین کارهایی که یک مرد انجام می دهد، به ژرف ترین خصوصیات اخلاقی او پی برده و متوجه نکات بسیار ریزی در مورد شخصیت درونی او شوید. دقت کنید که واکنش او در مقابل شما، خانواده تان، فرزندان، دوستان، حتی حیوانات و سایر کسانی که دوستشان می دارید چگونه است. با سرایدار چه برخوردی دارد؟ با باغبان و یا مغازه دار چطور؟

یک مرد واقعی زمانی حرفی را می زند که عمیقاً به آن اعتقاد داشته باشد و سپس به مثابه آن اقدام مقتضی بعمل می آورد. مرد واقعی، مرد خوب، مردرویایی همیشه حسن نیت خود را با اعمالش نشان می دهد. کشف حقیقت حاکم بر درون مردها کار ساده ای است، فقط کافیست برای چند هفته کلیه کارهایی را که انجام می دهد زیر ذره بین بگیرید و بعد از خودتان این سوال را بپرسید: آیا حرف و عملش یکی است؟ آیا واقعاً همان چیزی است که نشان میدهد؟ اعمالی که متعاقب حرف هایش از او سر می زند، تمام چیزی است که شما برای شناخت هر چه بهتر او لازم دارید و او به راحتی این اطلاعات را در اختیار شما قرار می دهد. حال چه خوب باشند چه بد.

اخیراً روی زوجی کار می کردیم که برای بیش از 20 سال با هم زندگی کرده بودند اما در ارتباط خود به بن بست رسیده بودند و تصمیم گرفته بودند که از یکدیگر جدا شوند؛ اما چرا بعد از این همه مدت؟ خانم به من می گفت که دیگر وقت آن رسیده که خودش را از این ارتباط ناسالم بیرون بکشد. او اظهار می داشت که شوهرش طی همه ی این سال ها او و فرزانداشن را از نظر روانی آزرده می ساخته و هیچ گاه به حرف هایش عمل نمی کرده! او حتی در مورد عشق و علاقه ی خود نیز به آنها دروغ می گفته.

تصور کنید به کسی قول می دهید کاری را برایش انجام دهید، زمانیکه اهمیت قائل نمی شوید و آنرا پشت گوش می اندازید، آیا تصور می کنید که با این کار علاقه ی خود را به او اثبات می کنید؟ البته که نه؛ اگر به اطرافیان خود اهمیت ندهید ، مرتباً سر آنها داد بزنید، و دائماً اشتباهاتشان را به رخشان بکشید و از ضعف هایشان سخن به میان آورید، نمی توانید ادعا کنید که عاشقشان هستید.

اگر واقعاً کسی را دوست دارید باید بتوانید با اشتباهات، شکست ها، و خطاهایشان کنار بیایید. نکته اینجاست که شما آنها را همانطور که هستند دوست می دارید، با ه


             

 مه ی خوبی ها و بدی ها. آنها را به خاطر موجودیت فردی شان دوست دارید، به خاطر چیزی که در قلب و روحشان دارند.

همه ما در زندگی خطا می کنیم، دچار اشتباه می شویم، و ممکن است در زمان های مختلف کارهای غیر عقلانی زیادی انجام دهیم ولی ماهیت درونی انسان ها به گونه ای است که در اکثر موارد این قبیل نقص ها و کاستی ها را جبران می کند. اشتباهات محدود و صادقانه قابل بخشش هستند. در عین حال باید توجه داشت که تکرار پیاپی یک اشتباه نشان از شخصیت درونی فرد دارد – حال چه خوب باشد چه بد.

یکی از دوستان روانکاو ما همیشه در مورد "شخصیت غالب" صحبت می کند. این شخصیت، کاراکتر بنیادین مسلط بر روی کلیه رفتارهای انسان بوده و متشکل از الگوهای اصلی فکری و اخلاقی وی می باشد. این دقیقاً همان چیزی است که یک انسان را می سازد به ما می گوید که آنها واقعاً چه کسی هستند. باید توجه داشت که اصولا این شخصیت فراگیر کمتر امکان تغییر دارد (به ویژه برای بزرگسالان) و اصولاً در مرحله بلوغ فکری به تثبیت نهایی می رسد. البته در برخی موارد مشاهده شده است که بعضی از افراد می توانند تعدادی از خصوصیات اخلاقی خود را بسته به شرایط محیطی و زمانی تغییر دهند، اما اگر رفتارها واکنش های آنها برای دراز مدت زیر نظرگرفته شود، خود واقعی آنها که نمودی از همان "شخصیت غالب" را دارد نمایان خواهد شد.

زمانی که شما حرکات شخصی را برای مدت زمان مناسب تحت نظر می گیرید، در این حالت می توانید با توجه به کارها و اعمالش به "شخصیت غالب" او پی ببرید. به عنوان مثال اگر می خواهید ببینید آقایی، مرد ایده آل شما هست به راحتی می توانید کلیه کنش ها و واکنش های او را بررسی کنید. نباید با کلماتی که خلاف اعمالش هستند فریب بخورید و ساده لوحانه تصمیم گیری نمایید.

متاسفانه تعداد بسیار زیادی از افراد در طول زندگی خود به صورت کورکورانه به دام عشق اسیر می شوند. این افراد چشم خود را بر روی تمام حقایق عینی و ملموس می بندند و فقط دلشان را به حرف های آرمانی و خیالی طرف مقابل خوش می کنند. اگر می خواهید عاشق شوید، به اندازه کافی برای خود دلیل و مدرک بیاورید که فرد مناسب را انتخاب نموده اید و سپس دل خود را به اوهدیه کنید. هیچ گاه از هیچ نشانه ای سرسری و بی دقت عبور نکنید. مطمئن باشید که اگر با این شیوه زندگی کنید به موفقیت های بیشتری دست پیدا خواهید کرد. در این حالت می توانید عشق خالصانه ای در مقبال فردی که واقعاً شما را دوست می دارد داشته باشید. در غیر اینصورت شما آزاد هستید که به کارهایش توجه      نکنید و با این اشتباه خودتان را در لبه پرتگاه زند گی قرار دهید.

 

 یک شریک عشقی عاقل از خطرات احتمالی حرف های بی ربط آگاه است. حرفهایی که در عصبانیت به زبان می آید، زخم هایی ایجاد می کند که التیام آن زمان زیادی می برد. پس اول فکر کنید و بعد حرف بزنید.

اینکه احساساتتان را به زبان بیاورید یک چیز است و اینکه بدون در نظر گرفتن عواقب دردی که ممکن است همراه کلماتی باشد که به همسرتان می زنید، ابراز احساس کنید، چیز دیگری است.

حرف هایی که به زبان می آوریم به ما این امکان را می دهند که وضعیت خطرناکی که ممکن است در رابطه مان ایجاد شود را پیشبینی کنیم. عاقلانه این است که قبل از به زبان آوردن کلمات خوب روی آنها فکر کنیم. فکر کردن روی این حرفهای میتواند تمرینی باشد برای آنچه که پیشبینی می کنیم اتفاق بیفتد. به زبان آوردن آنها قانون علت و معلول را به فعالیت می کشد.

از طرف دیگر، حرف های دلگرم کننده و از روی درک و عشق، همیشه ما را تا همان سطح بالا می برد. این نقطه احتمالاً از نقطه شروع ما خیلی بالاتر خواهد بود. تا می توانید فقط کلمات عاشقانه بر زبان بیاورید.

روابط به خودی خود نابود نمی شوند. این ما هستیم که آنها را با کلمات و حرف های بیجای خود، حرف هایی که از مغزمان می آید نه از دلمان، می کشیم.

کلمات وقتی به زبان بیایند، واقعیت کنونی ما را می سازند. یادتان باشد: زنگ وقتی صدا خورد، نمی توانید کاری کنید که انگار به صدا درنیامده است.

این کلمات هیچوقت به خاطر نمی آیند. باید یادمان باشد قبل از اینکه حرف بزنیم فکر کنیم. باید به دقت بهای به زبان آوردن هر چه که دلمان خواست را بسنجیم. ملاحظه همسرتان را بکنید.

معمولاً افکار ما به "قلمرو امن" برمی گردند...یعنی همانطور که قبلاً هم بودیم...همان طریق آشنای قدیمی...که اصلاً هم برایمان جوابگو نبوده است.

وقتی روی فکر کردن و به زبان آوردن افکار قدیمی اصرار می کنیم، متوجه می شویم که همه توجه ما را به خود جلب می کنند. اگر می خواهید زندگی خوب و فوق العاده ای داشته باشید، باید بدانید که تمرین و تکرار ذهنی چیزی که جوابگو نیست، باز هم جوابگو نخواهد بود. اینکار فقط عمیقتر چیزی که نمی خواهید را در درونتان ثبت می کند. پس روی چیزی تمرکز کنید که می خواهید در رابطه تان باشد.

در درون، ما باور می کنیم که چیزی که فکر می کنیم، ایده جدید خودمان است. اما در واقعیت، آن افکار مربوط به گذشته ما هستند و اگر روی آنها تمرکز کنیم، تبدیل به زمان حال و حتی آینده ما خواهند شد. پس ولشان کنید. چند راه جدید و جالب برای زندگی پیدا کنید. برای اینکه اتفاقی که دوست داریم بیفتد، باید چیزهایی که دوست نداریم را کنار بگذاریم.

در انجیل، یعقوب می گوید، "چیزی که از آن می ترسیدم به سراغم آمد". این سخن اقرار قدرت تفکر منفی او بوده است که وقتی به زبان او آمده، جزء واقعیت او شده است.

قدرت کلماتی که به زبان می آوریم در اتفاقاتی که در زندگیمان می افتد کاملاً نمایان است. همه ما سعی میکنیم تقصیر را بر گردن شرایط محیط اطراف بیندازیم به جای اینکه این مسئولیت را قبول کنیم که خودمان باعث افکاری بودیم که به زبان آوردیم و وقتی این کلمات را بیان کردیم، درواقعیت، وضعیت کنونی ما ساخته شده است.

نتایج بیرونی ما چیزی بهتر از این نخواهد بود مگر اینکه تغییراتی درونی در طریقه فکر کردن خود ایجاد کنیم و مراقب حرف هایی که به زبان می آوریم باشیم.

حرف هایی که به زبان می آورید، برد و باخت شما را تعیین می کنند

 

جذابيت زن از ديدگاه مردان:

زیـبـایی فیزیکی شـاید در زنان همه چیز نباشد، اما یقینا"
یـک عـامــل بسـیار حیاتی میباشد. درست است که ما در
قـرن 21 بسر میبریم امـا حقیقت تلخ و بی رحم آنست که
اغــــلب زنان به اینکه ظـاهر و جذابیت جسمی آنان در نزدزن
مردان بسیار حائز اهمیت اسـت، واقف میباشند. مردان در
رتـبـه بندی زیبـایـی زنـان از فـهرستـی از مشـــخصات بارز
فیـزیکـی بـهره مــیگیرند. این ویژگیها و مشخصات جسمی
که "زیبا" قلمداد میگردند در واقع شاخصها و علایم باروری،
تندرستی و جوانی میباشند که مردان بطور ناخودآگاه آنها
را در هنـــگام همسر گزینی در زنان جستجو میکنند. برای
مـثـال زنـی کـه (متـاثـر از هورمـون اسـتـروژن) دارای چـانه
کـوچـک و نـسـبت دور کمر به دور باسن پایین است از دید
مـردان زیبا بنظر میرسد زیرا این خصایص جسمی نمایانگر
باروری خوب، سلامت عمومی و توانایی زایمان است.



در واقع میزان بارور بودن یک زن به سطح هورمون استروژن بدن وی بستگی داشته و سطح بالای این هورمون در زنان خود را بصورت چهره و اندام زیبا نمودار میسازد. تعیین ارزش هر فرد بر اساس زیبایی و جذابیتهای فیزیکی صرف آن فرد گرچه موجب آزردگی خاطر و بی عدالتی مفرط میگردد اما هیچگاه این نوع رویکرد به افراد متوقف نخواهد گشت.
در جامعه معمولا خصوصیات شخصیتی مثبت به زیبا رویان و خصوصیات شخصیتی منفی به افراد نا زیبا و غیر جذاب نسبت داده میشود. برای مثال یک فرد زیبا و جذاب در عین حال فردی موفق، باهوش، دوست داشتنی، اجتماعی، قابل دسترس، مهیج، خلاق، پر مشغله، با اخلاق، وفادار و مهم ارزیابی میگردد اما یک فرد غیر جذاب از نظر مردم فردی غیر اجتماعی، تنبل، ناموفق، کسل کننده، دروغگو، خلافکار و خیانتکار تعریف میگردد. به خاطر داشته باشید که زیبایی ظاهر و اندامها تنها یکی از فاکتورهای جذابیت بوده و زیبایی ایده آل نیز بندرت در افراد مشاهده میگردد.

1- علائم جـوانی ( انـرژی، انــعطاف پذیری، پوست هـموار
و شفاف، سرزندگی )
2- علائم تندرستی ( پوســت شـــفـاف، فـقـدان بـیماری،
تناسب اندام)
3- بالا تنه (سیـنــه های) بزرگ.سیـنه ها و باسن خوش
فـرم، سـفـت و کـامـلا گـرد. (که نشانه سلامتی و توانایی
تولید مثل میباشند)
4- نسبت دور کمر به دور باسن. هر چه این میزان کمتر باشد زن جذاب تر و زیبا تر

بنظر میرسد. نسبت 0،6 تا 0،8 نشانه سلامتی و باروری زن بوده و 0،7 ایده آل ترین نسبت میباشد.


5- تقارن در جسم و صورت.
یـــکی از عوامل بسیار مهم در هر
دو جنس محسوب میگردد. تطابق
نیمه راست و چپ بدن.



5- چهره کودکانه (بیبی فیس) و تخم مرغی شکل.
6- عدم وجود هر گونه نشان بیماری و یا پیشرفت سن: چین وچروک، موی سر خاکستری، رنگ رخسار نامناسب، لکه های روی پوست، دندانهای ناسالم در تمام جهان نازیبا تلقی میگردد.
7- موهای براق، ضخیم و پرپشت.
8- دندانهای سفید، متقارن و بزرگ.
9- پیشانی بلند تر. (نشانه حجم مغز بیشتر و هوش بالاتر)
10- چشمان درشت با فاصله بیشتر از یکدیگر.
11- ابروهای نازک و تیره.
12- مژه های تیره تر و بلندتر.
13- بینی باریک و کوچک.
14- لبهای پر.
15- صورت باریک.
16- استخوان گونه برجسته و چانه کوچک.
17- پاهای کشیده و بلند. (البته متناسب با دیگر اجزاء بدن) زانوهای لاغر- بدن بی مو، ناخنهای آراسته و اندکی بلند (و نه ناخنهای مصنوعی!)


* زنان برای افزایش تقارن و برجسته نمودن علایم جوانی و زیبایی و باروری متوسل به: جراحی زیبایی، رژیم غذایی، لوازم آرایشی و آرایشگاهها می گردند.
* بر خلاف تصور مردان زنان لاغر را نمی پسندند بلکه مردان شیفته انحناء، پیچ و خمها و قوسهای ظریف اندام زنان میباشند.
* مردان پوست تیره و سبزه را بیشتر از پوست رنگ پریده و سفید می پسندند.
* مردان ترجیح میدهند با زنی باشند که سنش 2 سال کمتر از آنان باشد.
* هر اندازه سن مردان افزایش می یابد همسر (جفت) جوانتر و کم سن و سالتر را ترجیح میدهند!
* پیری (سن) مهمترین دشمن زیبایی است. یکی از علایم پیری همانا چین و چروک پوست میباشد که معمولا قرار گرفتن بیش از اندازه در معرض تابش آفتاب مسبب آن است و احتراز از نور خورشید و استفاده از کرمهای ضد آفتاب یکی از راهکارهای اساسی در پیشگیری از بروز چین وچروک میباشد.

نکته: چگونه هنگام عکس انداختن جذابتر بنظر آیید:
1- اندکی دهان خود را باز نگه دارید.
2- به پایین نگاه کنید.
3- موهای خود را از پیشانی کنار بزنید. تا پیشانی شما کاملا نمایان گردد.
4- اندکی چشمان خود را ببندید.

 

باور نادرست مردها درباره ی زن ها :

1- زن ها سیری نا پذیرند
2- حفظ و نگهداری آن ها مشکل است
3- زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند
4- زن ها حسود هستند
5- زن ها زیاده از حد احساساتی هستند
6- زن هایی که قوی و توانا هستند، نیازی به مراقبت ندارند
7- زن ها آزادی مرد را مختل می کنند

باور غلط : زنها سیری ناپذیرند
مردها،تمایل و گرایش همیشگی زن مبنی بر بهبود و اصلاح کارها را با پر توقع بودن و سیری ناپذیری مزمن او اشتباه گرفته اند. این طبیعت زن است که به فکر بهبود، اصلاح و ارتقاء همه چیز است.
زنها- دست کم بیش تر آنها- بسیار کم توقع اند و می توان به راحتی با کوچک ترین چیزها خوشحالشان کرد. با یک لبخند، اظهار محبت و دلتنگی در آغوش گرفتن و ... خواهید دید چطور از شادی لبریز خواهند گشت.

باور غلط : حفظ و نگهداری زن ها مشکل است
واقعیت این است که حفظ و نگهداری روابط صمیمی مشکل است. زن ها می خواهند رابطه شان سالم و صمیمی باشد و بدین جهت ازمردها توقع دارند برای این منظور وقت بگذارند و بر روی صمیمیت رابطه تلاش کنند.
زنها استانداردهای بالایی برای روابط صمیمی خود دارند، نه از آن رو که ایرادگیر و پرتوقع هستند، بلکه از آن جهت که عمیقاً متعهد و پایبند بوده و می خواهند که موفق باشند.

باور غلط : زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند
مردها تلاش زن را برای سازمان دهی، برنامه ریزی و حل مشکلات می بینند و سپس آن را به اشتباه به عنوان تلاشی از جانب زن برای کنترل مرد و بهره کشی از آن تعبیر می کنند.
واقعیت این است که زنها می خواهند کمک کنند، ایفای نقش کنند، بهبود بخشند، ارتقاء دهند و به حساب آورده شوند.
یکی از رایج ترین شکایت های زن ها از مرد زندگی شان آن است که بیش تر مردها، در فرآیند تصمیم گیری خود، زن ها را دخالت نمی دهند. از آن جا که زن ها از این احساس بیزارند، پس تلاش می کنند تا خود را به نحوی در جریانات زندگی همسرشان وارد کنند. بدین معنا که سوال می پرسند و راه حل ارایه می دهند. مرد، علاقه و کمک همسرش را به معنای تلاش برای مداخله و سلطه جویی معنا می کند.
اولویت اول یک زن در زندگی محبت است. اگر همسرش را ناراحت ببیند، دوست دارد به او کمک کند. اگر او را در مواجهه با مشکلی ببیند، می خواهد راه حلی ارایه کند، همه ی اینها به خاطر این است که همسرش را دوست دارد و به او عشق می ورزد.

باور غلط : زن ها حسود هستند
واقعیت این است که زن ها محافظ و نگهبان روابط صمیمی و نزدیک خود هستند و می خواهند از رابطه ی خود با مردی که دوستش دارند محافظت کنند. نه از آن جهت که به همسر خود اعتماد ندارند، بلکه از آن رو که او را دوست دارند. به طور غریزی و فطری، زنان از هر چه برایشان ارزشمند باشد، مراقبت می کنند.

باور غلط : زن ها زیادی احساساتی هستند
یکی از زیباترین ویژگی های زنها این است که قابلیت این را دارند که حس کنند و احساس داشته باشند و این احساسات را نشان دهند و ابراز کنند و این موهبتی بس گران بهاست. اما باور غلط این است که نشان دادن احساسات ،کیفیتی ضعیف تر و ناخواستنی تر از پنهان کردن احساسات می باشد. این همان پیامی است که اغلب مردها در کودکی وهنگامی که پسربچه ای بودند دریافت کرده اند. این که گریه نکردن، بهتر از گریه کردن است. خشن و قوی بودن، بهتر از ترسو بودن است. مستقل بودن بهتر از نیازمند بودن است.
بنابراین مردها، اغلب احساسات طبیعی زن ها را به غلط ،ضعف نفس تلقی می کنند و توانایی آنها را در حس کردن و احساس داشتن را به زیاده روی احساسی تعبیر می کنند.

مردها معمولاً زن را متهم می کنند که زیاده از حد احساساتی هستند. به این دلیل که مسئولیت گفتار یا رفتار نامهربانانه و احیاناً خشونت آمیز خود را نپذیرند.
بیشتر زن ها زیادی احساساتی نیستند، بلکه فقط احساساتی هستند! مردها هم همینطور. اما نمی توانند به راحتی احساسات خود را نشان دهند یا ابراز کنند. حقیقت آن است که مردها به همین دلیل زن ها را بسیار دوست دارند، همین حساس بودن، احساساتی بودن و توانایی حس کردن زن، دلیل آن است، زیرا همین احساساتی بودن زنهاست که به آنها امکان می دهد به مردها محبت بورزند و چنین احساسات خوبی را در آنها تولید کنند.

باور غلط : زن های قوی نیازی به توجه و مراقبت ندارند
اشتباهی که مردان مرتکب می شوند این است که قدرت و توانایی را با خودکفایی اشتباه می گیرند. صرف این که زنی قوی و با اعتماد به نفس است به این معنا نیست که هیچ گونه نیازی ندارد و اصلاً به این معنا نیست که به شخص توانمند و نیرومند دیگری نیاز ندارد و این گونه نیست که هرگز خسته، ترسیده، وحشت زده و بی رمق نمی شوند.
واقعیت این است که اگر زنی به تنهایی هم قادر به انجام تمام کارها باشد، باز دوست دارد قدرت، توان، حمایت و مراقبت مردش را حس کند. هر قدر هم زنی قوی و مستقل باشد، همچنان نیاز دارد که احساس کند به طرق مختلف از او مراقبت می شود.
زن هایی بیش تر نیاز به توجه، حمایت و مراقبت دارند که از دیگران بیش تر حمایت و مراقبت می کنند.

باور غلط : زن ها آزادی مرد را مختل می کنند
مردها اغلب به اشتباه، درخواست های طبیعی و منطقی زن ها را مبنی بر شرکت در رابطه، با تلاش زن برای سلب آزادی مرد اشتباه می گیرند. زن ها دوست دارند روابطی متعهدانه و صمیمانه ایجاد کنند.
هر کسی به مجرد این که به رابطه ای وارد می شود، مقادیری از آزادی های شخصی خود را از دست می دهد. چرا که از حالا به بعد شخصی که با او رابطه برقرار کرده اید، به آنچه می گویید یا رفتار می کنید، واکنش نشان خواهد داد.
آزادی واقعی به این معنا نیست که چه کارهایی می توانید بکنید و چه کارهایی نمی توانید بکنید. بلکه به معنای آزادی در محبت ورزیدن آن هم بدون ترس و دریافت کردن بدون مقاومت و دادن و بخشیدن بی دریغ می باشد.

زن ها هرگز سعی ندارند چیزی را از مرد سلب کنند. برعکس آنها می خواهند محبت، فداکاری، از خودگذشتگی، تعهد، پایبندی و وفاداری خودشان را به مرد هدیه کنند. تمام تلاش های یک زن برای ایجاد رابطه با همسرش و صمیمی بودن و حل مشکلات است نه برای سلب آزادی از مرد.

 

 

 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)