از کودکی ام بزرگی ام را بشناس
تجربه هایی که در کودکی داشته ایم، بر رفتارهای ما در بزرگسالی تاثیر می گذارند و ناخواسته و ناخودآگاه ، با همسرمان رفتاری مشابه والدین خود داریم. درک این حقیقت، نخستین گام برای بازسازی یک ارتباط مخدوش شده است...
فرزندان ما هم از ما می آموزند و رفتارهایمان بر نسل آینده هم تاثیر خواهدگذاشت.
رویدادهایی که در کودکی در خانواده شاهدش بوده ایم، از راه های متعددی بر روابط ما در بزرگسالی تاثیر می گذارند. گاهی کاملا مشخص است که کدام تجربه دوران کودکی فرد باعث بروز رفتاری در بزرگسالی او شده است؛ مثلا کودکی که در سن پایین موردآزار جنسی قرارمی گیرد، ممکن است در آینده نتواند رفتارهای جنسی سالمی داشته باشد. چنین فردی حتی اگر ازدواج کند، معمولا از برقراری روابط جسمی نزدیک با همسرش واهمه دارد زیرا در ذهن او با این روابط، خطر تداعی می شود.
یکی از تاثیرات دوران کودکی بر بزرگسالی، تقلید ناخودآگاه از والدین است؛ مثلا دختری که دایم در خانه شاهد مراقبت مادر از پدر خود است، فکر می کند «زن باید از مرد مراقبت کند.» و در آینده نیز همین روش را خواهد داشت. او از نیازهای خود و خواسته های شخصی اش چشم می پوشد تا بتواند «مراقب» خوبی برای شوهرش باشد؛ همان رفتاری که در کودکی از مادرش مشاهده کرده است.
بعضی آدم ها از همان کودکی تصمیم می گیرند شبیه والدین خودشان نباشند. آنها عمیقا مایلند مصداق ضرب المثل «آموختن ادب از بی ادبان» باشند و رفتار غلط پدر یا مادرشان را تکرار نکنند اما این تصمیم هم در آینده مشکل های خاص خودش را دارد.
با وجود آنکه بیشتر تاثیرپذیری دوران کودکی و انعکاس آنها رفتارهای بزرگسالی مان، ناخواسته و ناخودآگاه است اما می توانیم با روش های مختلف آنها را اصلاح کنیم و یکی از این روش ها مشاوره است.
▪ رابطه تان را اصلاح کنید: تحقیقات بسیاری نشان می دهند مهم ترین عامل اثرگذار بر قضاوت کودکان درباره ازدواج و سلامت جنسی در آینده، رابطه والدین با یکدیگر است. هر چه تنش و دعوا میان پدر و مادر کمتر باشد، سلامت روانی آینده کودکان بیشتر تضمین خواهدشد. گاهی والدینی که مشکل های زیادی با یکدیگر دارند، «فقط به خاطر بچه ها» به زندگی با هم ادامه می دهند. با وجود آنکه طلاق، از نظر روانی آسیب بزرگی به کودکان می زند، اما بسیاری از روان شناسان بر این باورند که ادامه زندگی در شرایط پر از تنش و اضطراب دایمی ممکن است آسیب جدی تری برای کودکان به دنبال داشته باشد.
▪ با هم حرف بزنید: صحبت در مورد مسایل و تلاش برای حل مشکل ها با گفت وگو، یکی از مهم ترین مهارت هایی است که هر زوجی باید بیاموزند. به جای دعوا کردن با یکدیگر و نیش و کنایه زدن، بهترین راه این است که با همسرتان صحبت کنید. با این کار بچه ها یاد می گیرند ابراز مخالفت و نارضایتی تا زمانی که شکل آزاردهنده به خود نگیرد، ایرادی ندارد و برعکس به حل مشکل ها در ازدواج کمک می کند.
▪ احساساتتان را صادقانه بیان کنید: همانقدر که بیان احساسات مثبت اهمیت دارد، ابراز ناامیدی و ضعف های فردی نیز مهم است. وقتی کودکی می بیند که والدینش به مشکل ها اعتراف می کنند، راحت تر می تواند احساسات خودش را بیان کند و از مشکل هایش حرف بزند. اگر والدینی که برای حل مشکلشان نزد مشاور می روند، این موضوع را به بچه ها بگویند، آنها باور می کنند که «مشکل داشتن» فاجعه نیست و می فهمند که گاهی انسان نمی تواند به تنهایی از پس مشکل ها بربیاید و باید از کسی کمک بخواهد. بچه ها یاد می گیرند که اعتراف به ضعف و درخواست کمک چیز عجیب و غریبی نیست و کسی که کمک می خواهد، نباید احساس شرم کند.
▪ محبتتان را نشان دهید: کودکان برای احساس آرامش و امنیت فقط نیازمند محبت شما به خودشان نیستند، آنها نیاز دارند ببینند والدینشان هم به هم محبت می کنند. اگر محبتتان را به همسرتان به صورت آشکار ابراز کنید، فرزندانتان هم یاد می گیرند در آینده با همسرشان با محبت رفتارکنند. از اینکه در حضور کودکان دست همسرتان را بگیرید، نوازشش کنید یا با او شوخی کنید و بخندید، خجالت نکشید. از همسرتان تعریف و او را تحسین کنید. دیدن این روابط مثبت به فرزندتان کمک می کند در آینده آسان تر بتواند همین روابط را با همسرش داشته باشد. اگر شما هم به کمک نیاز دارید، هرگز برای درخواست آن دیر نیست!