شعرهای کودکانه
اشعار در ادامه مطلب و حالا شعر کودکانه جوجه جوجه طلایی جوجه جوجه طلائی نوکت سرخ و حنائی تخم خود را شکستی چگونه بیرون جستی گفتا جایم تنگ بود دیوارش از سنگ بود نه پنجره نه در داشت نه کس ز من خبر داشت دادم به خود یک تکان مثل رستم قهرمان تخم خودرا شکستم اینجوری بیرون جستم کفشدوزک کفشدوزک کوچولو حسابی غصه داره چون که برای دوختن دیگه کفشی نداره ...
نویسنده :
( باباي نگين و محمد حسین )
14:02