نگيننگين، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

نگین و محمد حسین

چند نکته روانشناسی

1390/7/17 7:21
4,779 بازدید
اشتراک گذاری
به مناسبت ١٨مهر روز جهانی بهداشت روان

نحوه ایجاد روابط سالم

مقدمه

یک ارتباط سالم و مثبت ، ضمن حفظ استقلال فردی ، سلامت ، شادابی ، بهترینها را برای طرفین به همراه دارد. انسانهایی که ارتباطات سالم و درستی با دیگران دارند، استرس کمتری تجربه می‌کنند و شادتر هستند. طبیعتا در هر رابطه صحیح و انسانی رعایت یک سری اصول اولیه لازم و ضروری می‌باشد. برای حفظ و تداوم روابط سالم موارد زیر توصیه می‌شود.

انتظارات واقع گرایانه‌ای از طرف مقابل داشته باشید.

هیچ کس دقیقا همان چیزی نیست که خواهان آن هستید. گاه افراد با اعمالشان شما را ناامید می‌کنند. دیگران را به همان صورتی که هستند، بپذیرید و قصد تغییر آنها را نداشته باشید.

با یکدیگر گفتگو کردن

گفتگوی سالم یکی از ارکان ارتباط سالم است. بدین معنی که:

  • برای دوست خود وقت بگذارید.
  • شنونده خوبی باشید. با گوش جان صحبتهای طرف مقابل را بشنوید.
  • سوال کنید، تا علاقمندی خود را به شنیدن مطالب نشان دهید.
  • تبادل اطلاعات کنید.

صمیمی شدن

توسعه روابط معنادار انسانی خواسته همگان است. با دیگران صمیمی شدن)) و تقسیم شادیها ، غمها ، نیازها ، خواسته‌ها ، عواطف و هیجانات در عین لذت بخش بودن ، امری پرمخاطره است.

چه چیز مانع از این صمیمیت می‌شود؟

  1. ترس از نمایان شدن چهره واقعی خود.
  2. نگرانی از تعهدات و تعیدات احتمالی.
  3. ترس و نگرانی از عدم توازن و تعادل در یک رابطه دوطرفه مثبت.
  4. ترس از قضاوت شدن توسط دیگران.

برای غلبه بر ترسهای مذکور چه باید کرد؟

مزایای یک ارتباط سالم و مناسب را برای خود تداعی کرده و با خود تکرار کنید.

  • احساس تنها نبودن و داشتن همصحبت.
  • تقویت احساس تعهد و اعتماد به خود و دیگران.
  • آموختن و تجربه گرفتن از دیگران.
  • تواناییکنترل احساسات و تقسیم آن به شیوه منطقی و مناسب.

انعطاف پذیر باشید.

بسیاری از ما سعی می‌کنیم افراد و موقعیتها را تابع خواسته‌های خویش سازیم و طبیعی است وقتی آنها به شیوه خود عمل می‌کنند، ما آمادگی آن را نداشته و احساس نگرانی ، غم و حتی خشم می‌کنیم. در یک رابطه سالم رشد و تغییرات هر یک از طرفین ، مجاز می‌باشد.

مراقب و متوجه خود باشید.

رضایت خودتان را در یک رابطه نادیده نگیرید. رابطه سالم دوجانبه است و هر دو نفر بایستی از آن احساس رضایت کنند.

راسخ و ثابت قدم باشید.

چنانچه مسئولیتی را می‌پذیرید، آن را بطور کامل به پایان برسانید. در یک رابطه سالم ، ثبات و مسئولیت پذیری از شرطهای اساسی بشمار می‌آید.

به شکلی منصفانه بحث کنید.

بسیاری از ارتباطات تعارضاتی را نیز به همراه دارد. یک عامل مهم در خدشه‌دار کردن هر رابطه‌ای ، ابراز مخالفت به شیوه‌ای است که غالبا به جای حل اندیشمندانه مشکل ، برخوردهای عاطفی ایجاد می‌کند. که البته این بدین معنا نیست که شما به عقاید یکدیگر احترام نمی‌گذارید.

قوانین عمده و اساسی برای مواجهه موثر با اختلاف نظرها

  1. منطقی و صبور باشید.
  2. ایراد نگیرید و سرزنش نکنید.
  3. از حمله به یکدیگر پرهیز کنید.
  4. برای گفتگو و مذاکره زمان مناسبی را تعیین کنید. انتخاب اوقاتی که خسته ، بیمار و یا تحت فشار هستید، چندان اثربخش نخواهد بود.
  5. روی زمان حال بحث کنید و از موضوع بحث خارج نشوید. شکستهای گذشته قابل تغییر نیستند.
  6. پذیرای احساسات دیگران باشید، دیگران را درک کنید و به احساسات آنها احترام بگذارید.
  7. به احساسات منفی و غیر قابل کنترل خود اجازه بروز ندهید. به دیگران فرصت دهید، درباره خودشان صحبت کنند. یک رابطه سالم به افراد حق بیان می‌دهد.
  8. با مفروضات خود نتیجه گیری نکنید. دقیق و صریح باشید.
  9. در برخی موارد از سوم شخص بی‌طرف در مباحثات خود کمک بگیرید. یک رابطه سالم از تقاضای کمک نمی‌هراسد.
  10. مسائل دشوار خود را یادداشت کنید. اگر در بیان احساسات خود مشکلی شدید دارید، سعی کنید آن را در یک یادداشت بنویسید.
  11. تمایل به صلح داشته باشید. نسبت به دیگران خرده گیر نبوده ، از تلاش برای برنده شدن خودداری کنید. سعی کنید راه حلی بیابید که هر دو طرف را راضی کند.
  12. به خاطر بسپارید، هدف از گفتگو ، پیروز شدن هر دو طرف است.
  13. می‌توان ارتباط خود را قطع کرد. در یک ارتباط موثر وفاداری اصل مهمی است، اما یک ارتباط سالم به اکنون می‌اندیشد، نه امیدواری نسبت به یک ایده‌آل احتمالی در آینده.

محبت و صمیمیت خود را نشان دهید.

صمیمیت نقش بسیار مهمی در ارتباطات بین فردی دارد. یک رابطه سالم احساسات صمیمانه و دوستانه را می‌طلبد.

تعادل زندگی خود را حفظ کنید.

در همه امور تعادل خود را حفظ کنید و به هر یک از افراد و مسایل زندگی خود ، سهم مناسبی را اختصاص دهید. یک رابطه سالم وابستگیهای شدید و عادت گونه را نمی‌پذیرد.

به خود فرصت دهید.

دوست شدن و ایجاد یک رابطه سالم یکباره اتفاق نمی‌افتد. نزدیک شدن به افراد جدید کمی دشوار به نظر می‌رسد. ولی به خاطر بسپارید آشنا شدن با افراد کمی طول می‌کشد. ایجاد یک رابطه سالم نیاز به زمان دارد.

خودتان باشید.

اگر بتوانید در برخوردهایتان خودتان باشید و نقش بازی نکنید، بسیار دلچسب‌تر و مقبول‌تر خواهید بود. چنانچه خود را زیر نقاب پنهان کنید، بالاخره دیر یا زود خود واقعی تان آشکار خواهد شد، و به روابط شما لطمه خواهد زد. یک رابطه سالم با انسانهای واقعی ساخته می‌شود، نه با تصورات.

 

 

مدیریت استرس

 

استرس چیست؟

استرس فشار و فرسایش بدن به هنگامی است که با محیط پیوسته در حال تغییر سازگار شویم. چنین تغییراتی آثار جسمانی و هیجانی بر ما می‌گذارد و می‌تواند احساسات مثبت یا منفی ایجاد کند. در صورت مثبت بودن ، اثرات استرس ما را ناگزیر به عمل می‌کند، هوشیاری تازه و چشم انداز مهیج جدیدی برای ما به ارمغان می‌آورد.

آثار منفی استرس احساس بی اعتمادی ، طرد ، خشم و افسردگی می‌آفریند که این احساسات به نوبه خود به مشکلاتی مانند سردرد ، ناراحتی معده ، جوش و خارش پوست ، بی‌خوابی ، زخم معده ، فشارخون بالا ، بیماری قلبی و سکته مغزی می‌انجامد. مرگ یک عزیز ، تولد یک کودک ، ارتقای شغلی یا ایجاد یک رابطه جدید استرس به دنبال می‌آورد. چون این تغییرات ما را مجبور به سازگاری مجدد با زندگی خود می‌کند. سازگاری با شرایط متغیر ، بسته به نوع واکنش ما می‌تواند کمک کننده یا آسیب رساننده باشد.

چگونه می‌توان استرس را از زندگی خود حذف کرد؟

استرس مثبت بر تازگی و ابتهاج زندگی می‌افزاید. همه ما با تحمل میزان معینی از استرس زندگی می‌کنیم. سر رسیدن مهلت ، رقابتها ، برخوردها و حتی ناکامی‌ها و نگرانی‌ها به زندگی‌ها عمق و غنا می‌بخشد. هدف ما حذف استرس نیست، بلکه فراگیری چگونگی استفاده از آن به منظور کمک به خود است.

استرس کمتر از حد ، عامل خمودگی است و در ما احساس خستگی و رخوت بر جای می‌گذارد. از سوی دیگر ، استرس مفرط تنش ایجاد می‌کند. آنچه ما بدان نیازمندیم، یافتن سطح بهینه و مطلوبی از استرس است که ما را برمی‌انگیزد، ولی ما را در خود غرق نمی‌کند.

چگونه می‌توان فهمید سطح بهینه استرس برای افراد چیست؟

سطح واحدی از استرس که برای همه انسانها بهینه باشد، وجود ندارد. هر یک از ما مخلوقاتی منحصر به فرد با نیازهای ویژه هستیم. بنابراین ، آنچه برای یک شخص ناراحت کننده است، چه بسا برای دیگری شادی آفرین باشد. حتی وقتی ما روی ناراحت کننده بودن رویدادهای خاص توافق داریم، احتمالا در واکنشهای فیزیولوژی و روان شناختی به آن حادثه با هم تفاوت داریم.

شخصی که شیفته مذاکره و حل اختلاف و تحرک شغلی است، اگر شغلی یکنواخت و بدون تحرک داشته باشد، در فشار و استرس قرار می‌گیرد. در حالی که شخصی که به شرایط ثابت علاقه‌مند است، وقتی در شغلی قرار گیرد که وظایفش از تنوع بالایی برخوردار باشد، به احتمال زیاد خود را در تنگنای استرس احساس می‌کند. قبل از قرار گرفتن در معرض تغییرات آزار دهنده ، این موضوع که استرسهای شخصی ما چه هستند و میزان تحمل ما در برابر آنها چقدر است، به شیوه زندگی و سن ما بستگی دارد.

اکثر بیماریها با استرس مداوم مرتبط می‌باشند. اگر شما علائم استرس را تجربه می‌کنید و اگر استرس در سطحی فراتر از سطح بهینه استرس شما قرار دارد، باید از استرس زندگی خود بکاهید و یا توانایی مقابله و اداره استرس خود را بهبود بخشید.

چگونه می‌توان استرس را بهتر اداره کرد؟

شناسایی استرس مداوم و آگاه شدن از اثرات آن بر زندگی ما ، برای کاهش اثرات زیان آور آن کافی نیست. همانطوری که منابع زیادی برای استرس وجود دارد، امکانات بسیاری هم برای اداره آن وجود دارد. ولی آنچه بدان نیازمندیم، تلاش برای تغییر است، تغییر منبع استرس و یا تغییر واکنش نسبت به آن منبع. برای این منظور چه کار می‌توانید انجام دهید؟

از منابع استرس ، واکنشهای هیجانی و بدنی خود آگاه شوید.

 

  • به ناراحتی و تشویش خود توجه کنید. آنها را نادیده نگیرید. مشکلات خود را به اجمال بررسی نکنید.
  • تعیین کنید چه رویدادهایی شما را ناراحت می‌سازد. به خودتان درباره معنای این رویدادها چه می‌گویید؟
  • چگونگی پاسخ بدنتان را نسبت به استرس مشخص کنید. آیا مضطرب می‌شوید؟ یا دلخور؟ اگر چنین است، به چه شیوه‌ای دچار این احساسات می‌شوید؟

مشخص کنید چه تغییری می‌توانید ایجاد کنید؟

 

  • آیا منابع استرس را از طریق اجتناب یا حذف کامل آنها ، می‌توانید تغییر دهید؟
  • آیا شدت آنها را می‌توانید تغییر دهید (یعنی طی دوره درمانی به تدریج آنها را کنترل و اداره کنید، در مدت یک روز یا یک هفته)؟
  • آیا می‌توانید رویارویی خود را با استرس کوتاه سازید؟ (استراحتی به خود بدهید، یا محوطه ساختمان را ترک کنید.)
  • آیا می‌توانید وقت و انرژی لازم را برای ایجاد تغییر اختصاص دهید؟ (تعیین هدف ، فنون مدیریت زمان و راهبردهای به تعویق انداختن ارضا در اینگونه موارد می‌تواند مفید باشد.)

شدت واکنشهای عاطفی و هیجانی خود را به استرس کاهش دهید.

 

  • واکنش شما نسبت به واسطه درک شما از خطر (جسمی و یا عاطفی) به یک باره اتفاق می‌افتد. آیا به منابع استرس به شیوه اغراق آمیز می‌نگرید و یا موقعیت را دشوار تلقی می‌کنید و از آن فاجعه می‌سازید؟
  • آیا انتظار دارید همه به شما خوش آمد بگویند و همه از شما راضی باشند؟
  • آیا واکنش مفرط نشان می‌دهید و همه چیزها را بحرانی و اضطراری تلقی می‌کنید؟ آیا احساس می‌کنید که باید همواره بر هر موقعیتی تسلط داشته باشید؟
  • دیدگاه خود را نسبت به استرس تعدیل و اصلاح کنید. سعی کنید استرس را به عنوان چیزی در نظر بگیرید که می‌توانید برآن فائق آیید، نه چیزی که بر شما چیره می‌شود.
  • سعی کنید هیجانات شدید و مفرط خود را تعدیل کنید. موقعیت را در یک چشم انداز وسیع‌تر قرار دهید. جنبه‌های منفی را شرح و بسط ندهید و به خود نگویید «چه می‌شود اگر !!».

بیاموزید واکنشهای بدنی خود را به استرس ، تعدیل کنید.

 

  • نفس کشیدن آهسته و عمیق ، ریتم فعالیت قلب و تنفس شما را به وضع طبیعی برمی‌گرداند.
  • فنون آرام بخشی ، تنش عضلانی را کاهش می‌دهد. بازخورد زیستی می‌تواند بر اموری چون تنش عضلانی ، ریتم قلبی و فشار خون کنترل ارادی ایجاد کند.
  • دارو به تجویز پزشک می‌تواند در کوتاه مدت به تعدیل واکنشهای بدنی شما کمک کند، ولی داروها به تنهایی پاسخگو نیستند. تعدیل این واکنشها را به منزله راه حلی بلند مدت یاد بگیرید.

ذخایر بدنی خود را افزایش دهید.

 

  • به منظور ایجاد تناسب و سلامت قلبی _ عروقی سه تا چهار بار در هفته ورزش کنید. ( تمرینات موزون ، معتدل و یکنواخت بهترین انتخاب است. مانند قدم زدن ، شنا کردن ، دوچرخه سواری یا آهسته دویدن.)
  • غذاهای مقوی به اندازه کافی و متعادل مصرف کنید.
  • وزن مطلوب خود را حفظ کنید.
  • فراغت و تفریح را با کار درآمیزید. به خود استراحت بدهید و هرگاه ممکن بود، وقفه‌ای در کار ایجاد کنید.
  • به قدر کافی بخوابید. تا آنجا که ممکن است برنامه خواب را رعایت کنید.

ذخایر هیجانی _ عاطفی خود را حفظ کنید.

 

  • دوستی و روابط حمایتی دوسویه‌ای برقرار کنید.
  • اهداف واقع بینانه و معنی‌دار را دنبال کنید، نه اهدافی که دیگران برای شما در نظر گرفته‌اند و برای شما فایده‌ای دربر ندارد.
  • انتظار ناکامی ‌، شکست و یاس را در زندگی داشته باشید.
  • همیشه با خود مهربان و رئوف باشید و دوست خود باشید.

 

روانشناسی کودک

روان شناسی کودک (Child Psychology)

نگاه اجمالی

بدون شک یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی آدمی دوران کودکی است. دورانی که در آن شخصیت (Personality) فرد پایه‌ریزی شده و شکل می‌گیرد. امروزه این حقیقت انکارناپذیر به اثبات رسیده است که کودکان در سنین پایین (طفولیت) فقط به توجه و مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه این توجه باید همه ابعاد وجودی آنها شامل رشد اجتماعی ، عاطفی ، شخصیتی و هوشی را دربر گیرد. این ابعاد عوامل تعیین کننده و اساسی یک انسان هستند که از دوران کودکی پایه‌گذاری و شکل می‌گیرند.

اهمیت روان شناسی کودک

روان شناسی کودک اهمیت خود را از کودک می‌گیرد، چرا که دوران کودکی انسان اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد. شاید نگاهی به دوران کودکی انسان و توانائیهای نوزاد انسان در مقایسه با سایر موجودات اهمیت این دوران را آشکارتر ‌سازد. نوزاد انسان در میان سایر موجودات عالم طولانی‌ترین زمان را نیاز دارد که قابلیت‌ها و توانائیهای خود را پرورش و آشکار سازد. در واقع انسان حدود 18 سال اول زندگی خود را در حال رشد و تکامل در ابعاد مختلف است و این زمان طولانی و با‌ اهمیتی در زندگی انسان است.

از طرف دیگر ، نوزاد انسان با کمترین توانایی‌ها و امکانات (نظیر بازتابها) به دنیا می‌آید و به مراقبت زیاد و شدیدی نسبت به سایر موجودات نیاز دارد (برای مثال در نظر بگیرید که چگونه گوساله گاو پس از به دنیا آمدن روی پای خود می‌ایستد، ولی نوزاد انسان حتی نمی‌تواند سر خود را راست نگه دارد). ابن مراقبت توسط پدر و مادر در وهله اول و توسط اطرافیان و جامعه در وهله دوم اعمال می‌شود، ولی این مراقبت بدون آگاهی ، دانش و آموزش شیوه‌های فرزند‌پروری صحیح امکان ندارد و اهمیت روان شناسی کودک نیز از این دو موضوع (زمان طولانی رشد کودکی و شیوه‌های صحیح فرزند‌پروری) ناشی می‌شود.

اهداف روان شناسی کودک

روان شناسی کودک به عنوان یکی از زیر‌مجموعه‌های «روان شناسی رشد» با هدف نگاه دقیق و علمی به کودک و نیازهای او و یافتن شیوه‌های صحیح پرورشی و آموزشی کودک از اولین سالهای تاسیس روان شناسی علمی مورد توجه بوده است. (البته موضوع کودک و مسائل مربوط به او همیشه مورد توجه بوده است). در طول این سالها روان شناسان زیادی نظیر ژان پیاژه (Jean Piaget) ، استانلی هال (Stanley Hall) به مطالعه و تحقیق در مورد جنبه‌های مختلف رشد کودک پرداخته‌اند.

موضوعات مورد مطالعه در روان شناسی کودک

مطالعه در مورد جنبه‌های مختلف رشد کودک

رشد یک فرایند چند بعدی است. این رشد شامل رشد جسمی ، رشد زبانی ، رشد عاطفی ، رشد شناختی (Cognitive Development) ، رشد اجتماعی ، رشد اخلاقی و رشد شخصیتی است و توجه به مطالعه در مورد تمام این جنبه‌ها یکی از اهداف روان شناسی رشد است. اهمیت این توجه به تمام ابعاد رشدی باعث آگاهی و شناختی متعادل و چند‌بعدی در مورد کودک می‌شود و والدین و سایر افراد مرتبط با کودک را در درک و رفتار صحیح با کودک یاری می‌نماید.

مطالعه در مورد نیازهای کودک در سنین مختلف

کودکان دارای نیازهای (Needs) متعددی هستند و در سنین مختلف یکی یا چند مورد از این نیازها در مقایسه با سایر نیاز در اولویت می‌باشد. برای مثال ، در مرحله نوزادی (صفر تا دو سالگی) نیازهای جسمانی در اولویت قرار دارد. در حالیکه در دوران نوجوانی (سنین بعد از 12 سالگی) نیاز به استقلال فردی در اولویت می‌باشد.

مطالعه در مورد شیوه‌های صحیح فرزند‌پروری

شیوه‌های صحیح فرزند‌پروری ، نحوه تعامل و روابط مناسب با فرزندان از مهمترین موضوعات برای روان شناسان کودک می‌باشد. بیشتر پدر و مادرها فرزند‌پروری را کاری ساده تلقی می‌کنند و بر این باور هستند که هر کسی می‌تواند از عهده این امر برآید. (البته این دیدگاه بیشتر در والدین بدون فرزند دیده می‌شود) اما فرزند‌پروری نیاز به آگاهی و آشنایی با نحوه عملکرد و اصول آن دارد و تحقیقات حوزه روان شناسی کودک اصول و روشهای متعددی را متناسب با سنین مختلف یافته است.

مطالعه در مورد مقابله با برخی مشکلات رفتاری _ روانی دوران کودکی

کودکان نیز همچون بزرگسالان دچار آشفتگی‌های روانی _ رفتاری می‌شوند و این مسئله باعث تحقیقات و مطالعات دامنه‌داری در زمینه انواع این آشفتگی‌ها و تفاوت آنها با آشفتگیهای رفتاری _ روانی بزرگسالان و همچنین شیوه‌های درمانی این آشفتگیها شده است. برخی ار این مشکلات و آشفتگیهای رفتاری _ روانی کودکان عبارتند از: اتیسم (Otism) ، اختلالاتیادگیری ، اختلالات توجه ، اختلالات دفعی ، ناخن جویدن و ... .

تعارضات خانوادگی

دیدکلی

  • آیا فریادهای زن و شوهری ، شما را از خانه بیرون کشانده است؟
  • آیا تا بحال گذرتان به دادگاه خانواده افتاده است؟
  • آیا می‌دانید چرا عده‌ای از فرزندان از خانه‌هایشان فرار می‌کنند؟

بروز اختلاف و عدم تفاهم در خانواده امری شایع است و هیچ خانواده‌ای از این امر مستثنی نیست، اما گاهی این اتفاقات به تعارض‌های شدید منجر می‌شود. کافی است نگاهی به صفحات روزنامه یا گذری به دادگاه خانواده بزنید. امروزه خانواده‌ها درگیر انواع مختلفی از تعارضات و اختلافات شدید هستند که این اختلافات باعث عدم کارکرد خوب و سالم خانواده به عنوان اولین و قدیمی‌ترین نهاداجتماعی (Family Institution) می‌شود. نهادی که وظیفه اصلی آن ایجاد روحیه و شخصیت سالم است خود به عاملی برای اختلالات عاطفی ، رفتاری و شخصیتی تبدیل شده است.

انواع تعارضات خانوادگی

تعارضات زنانشویی

وجود اختلافات عقیده و رفتار بین زن و مرد امری طبیعی است. ولی خانواده‌هایی وجود دارند که در آن زن و مرد زندگی مشترکشان تبدیل به یک میدان جنگ کرده‌اند. رفتارها و روابطشان به شدت متزلزل و بدون سازندگی است چنین خانواده‌ای یک خانواده توخالی و شبه خانواده به شمار می‌رود. بسیار اتفاق می‌افتد که اطرافیان و همسایگان و بویژه بزرگان فامیل برای برقراری صلح و آشتی با آنها صحبت می‌کنند و ممکن است چنین صلحی برای مدتی برقرار شود؛ ولی طول این آرامش به احتمال زیاد کوتاه خواهد بود.

تعارضات والدین با فرزندان

نوع دیگر اختلافات شدید در خانواده‌ها عدم سازگاری فرزندان و والدین با همدیگر است. متاسفانه والدین خود را از نیازهای روز تطبیق نمی‌دهند. فرزندان نیز فرزند زمانه خود هستند و نه چهل سال پیش. این وضع با بزرگتر شدن و کثرت فرزندان بارزتر می‌شود. اگر این اختلافات در خانواده مورد توجه قرار نگرفته و برای برطرف کردن آنها اقدامی صورت نگیرد، بصورت بحران جلوه گر شده آسیب‌های جبران ناپذیری را بر پیکر خانواده وارد خواهد کرد.

علت شناسی اختلافات خانوادگی

علت شناسی تعارضات زنانشویی

تحقیقات مختلف در حوزه‌های روانشناسی ، علوماجتماعی ، جامعهشناسی و جرم شناسی عوامل زیادی را برای تعارضات خانوادگی ذکر کرده‌اند ولی تفوت آنها را بصورت زیر ذکر کرد:

 

  • علت مذهبی شامل تفاوت‌های مذهبی (غالبا تضاد مذهبی) ، رفتار و عقاید خلاف اعتقادات مذهبی و ... .
  • علت فرهنگی شامل تفاوت‌های در نوع نگاه به زندگی مشترک ، تفاوت‌های قومی یا شهری - روستایی.
  • علت زیستی شامل نازایی و عقیمی ، وضعیت چهره و مشکلات مربوط به سلامت و بیماری.
  • علت عاطفی شامل عواطف خشک و سرد و عدم درک یکدیگر ، مشکلات در روابط جنسی ، تند خویی و پرخاشگری و ... .
  • علت اجتماعی شامل داشتن دوستان منحرف و اعتیاد ، دخالت اطرافیان و عدم استقلال از خانواده پدری و ... .
  • علت سیاسی شامل اختلافات قبیله‌ای - قومی ، گرایش‌های سیاسی متفاوت ، محدود کردن آزادی‌های طبیعی و ... .
  • علت اقتصادی شامل بیکاری، ولخرجی، فقر و تجمل گرایی و ... .

علت شناسی تعارضات والدین با فرزندان

مطالعات متعدد جامعه شناختی و روانشناختی در جهت علت شناسی "رفتارهای نوجوانان و جوانان بزهکار ، فراری از خانه یا دچار سو مصرف مواد و ..." نشان می دهد که علت اصلی اینگونه رفتارها در "نوع رفتار والدین با یکدیگر و اصول تربیتی‌شان در قبال فرزندان" نهفته است.

"خشونت ، عدم تعادل رفتاری - تربیتی ، کمبود محبت و طرد فرزندان ، تبعیض در بین فرزندان ، اعتیاد ، فقر ، عدم آگاهی والدین به نقش تربیتی خویش و نادیده گرفتن نیازهای متناسب با روز کودک و نوجوان" از علتهای اصلی تعارضات والدین با فرزندان است.

تاثیر تعارضات خانوادگی

تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط زناشویی

تعارض‌های زناشویی تاثیر عمیق منفی بر روابط آنها و پیرو آن بربافت و روابط خانوادگی می‌گذارد. آنها ممکن است روابطشان آنقدر سرد شود که ماهها با همدیگر حرف نزنند، روابط جنسی نداشته باشند، تک نفره غذا بخورند، حضور همدیگر را در یک مکان تحمل نکنند و در آخر ممکن است کارشان به درخواست طلاق بکشد.

طلاق

طلاق مسایل شخصی ، اجتماعی و اقتصادی فراوانی را پیش می‌آورد. اشخاصی که زندگی مشترکشان متلاشی می‌شود، نسبت به مردم عادی آمادگی بیشتری دارند که از نظر جسمی ، روانی ، خواب و تغذیه" اختلال پیدا کنند یا به سو مصرف الکل و مواد روی آورند. در کنار آثار مخرب طلاق بر زن و مرد "فرزندان" نیز از پیامدهای طلاق والدین‌شان متاثر می‌شوند.

بطور کلی طلاق گیرندگان در ایجاد ارتباط با فرزندان خود دشواری پیدا می‌کنند، بخصوص آنها از کسی که از نظرشان مقصر اصلی طلاق باشد، متنفر می‌شوند. با این وجود سوال اصلی این است که از بین روابط طولانی پرتنش زن و شوهر و طلاق کدام یک بر فرزندان اثر مخرب تری دارد؟ تحقیقات با در نظر گرفتن کل جامعه به سو طلاق رای می‌دهد.

تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط والدین با فرزندان

اختلافات والدین با فرزندانشان (بویژه مواردی که همراه با توهین ، تحقیر ، ضرب و شتم باشد) به احساس عدم امنیت روحی و جسمی ، تنفر (همراه با احساس گناه) ، خشم از والدین و رفتارهای نابهنجار اجتماعی (از قبیل سو مصرف مواد ، فرار از خانه ، اقدام به خود کشی یا خود زنی) منجر می‌شود. بعضی مواقع موضع فرزندان موضع یاس و احساس پوچی بوده در خود خلا بزرگی احساس می‌کنند. این خلا همان نبود محبت و عواطف والدین است و این زمینه ساز قبول عواطف دروغین همراه با نیت‌های شوم دیگران می‌شود.

روانشناسی شخصیت

 

(cached)


تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کرده‌اند. هیلگارد (Hilgard) شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوه‌های تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می‌کند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد می‌شوند» تعریف می‌کنند.

شخصیت (Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره می‌گذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود می‌زند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد».




شخصیت به همه خصلتها و ویژگیهایی اطلاق می‌شود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله می‌توان این خصلتها را شامل اندیشه ، احساسات ، ادراک شخص از خود ، وجهه نظرها ، طرز فکر و بسیاری عادات دانست. اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق می‌شود.

 

نگاه اجمالی

«شخصیت» یک «مفهوم انتزاعی» است، یعنی آن چیزی مثل انرژی در فیزیک است که قابل مشاهده نیست، بلکه آن از طریق ترکیب رفتار (Behavior) ، افکار (Thoughts) ، انگیزش (Motivation) ، هیجان (Emotion) و … استنباط می‌شود. شخصیت باعث تفاوت (Difference) کل افراد (انسانها) از همدیگر می‌شود. اما این تفاوتها فقط در بعضی «ویژگیها و خصوصیات» است. به عبارت دیگر افراد در خیلی از ویژگیهای شخصیتی به همدیگر شباهت دارند بنابراین شخصیت را می‌توان از این جهت که «چگونه مردم با هم متفاوت هستند؟» و از جهت این که «در چه چیزی به همدیگر شباهت دارند؟» مورد مطالعه قرار داد.

از طرف دیگر «شخصیت» یک موضوع پیچیده است ولی از زمانهای قدیم برای شناخت آن کوششهای فراوانی شده است که برخی از آنها «غیرعملی» ، بعضی دیگر «خرافاتی» و تعداد کمی «علمی و معتبر» هستند. این تنوع در دیدگاهها به تفاوت در«تعریف و نگرش از انسان و ماهیت او» مربوط می‌شود. هر جامعه برای آنکه بتواند در قالب فرهنگ معینی زندگی کرده ، ارتباط متقابل و موفقیت آمیزی داشته باشد، گونه‌های شخصیتی خاصی را که با فرهنگش هماهنگی داشته باشد، پرورش می‌دهد. در حالی که برخی تجربه‌ها بین همه فرهنگها مشترک است، بعید نیست که تجربیات خاص یک فرهنگ در دسترس فرهنگ دیگر نباشد.

شخصیت از دیدگاه مردم

واژه «شخصیت» در زبان روزمره مردم معانی گوناگونی دارد. یکی از معانی آن مربوط به هر نوع «صفت اخلاقی یا برجسته» است که سبب تمایز و برتری فردی نسبت به افراد دیگر می‌شود مثلا وقتی گفته نمی‌شود «او با شخصیت است» یعنی «او» فردی با ویژگیهایی است که می‌تواند افراد دیگر را با «کارآیی و جاذبه اجتماعی خود» تحت تأثیر قرار دهد. در درسهایی که با عنوان «پرورش شخصیت» تبلیغ و دایر می‌شود، سعی بر این است که به افراد مهارتهای اجتماعی بخصوصی یاد داده ، وضع ظاهر و شیوه سخن گفتن را بهبود بخشند با آنها واکنش مطبوعی در دیگران ایجاد کنند همچنین در برابر این کلمه ، کلمه «بی‌شخصیت» قرار دارد که به معنی داشتن «ویژگیهای منفی» است که البته به هم دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهد، اما در جهت منفی.

در اجتماع گاهی به جای این کلمات از مترادف آنها «شخصیت خوب یا بد» صحبت می‌شود که هر یک ویژگیهایی را می‌رسانند و گاهی از کلمه شخصیت به منظور توصیف بارزترین ویژگی افراد استفاده می‌شود مثلا وقتی گفته می‌شود«او پرخاشگر است» یعنی ویژگی و خصوصیت غالب «او» پرخاشگری است. در کنار این موضوعات گاهی کلمه شخصیت جهت «احترام» به چهره‌های مشهور و صاحب صلاحیت «علمی ، اخلاقی یا سیاسی» بکار می‌رود نظیر «شخصیت سیاسی ، شخصیت مذهبی و شخصیت هنری و …».

شخصیت از دیدگاه روانشناسی

دیدگاه روانشناسی در مورد «شخصیت» چیزی متفاوت از دیدگاههای «مردم و جامعه» است در روانشناسی افراد به گروههای «با شخصیت و بی‌شخصیت» یا«شخصیت خوب و شخصیت بد» تقسیم نمی‌شوند؛ بلکه از نظر این علم همه افراد دارای «شخصیت» هستند که باید به صورت «علمی» مورد مطالعه قرار گیرد این دیدگاه به«شخصیت و انسان» باعث پیدایش نظریه‌های متعددی از جمله : «نظریه روانکاوی کلاسیک (Classical Psychoanaly Theory) ، نظریه روانکاوی نوین (Neopsychoanalytic Theory) ، نظریه انسان گرایی (Humanistis Theory) ، نظریه شناختی (Cognitive Theory) ، نظریه یادگیری اجتماعی (Social-learning Theory) و … » در حوزه مطالعه این گرایش از علمروانشناسی شده است.

ماهیت شخصیت و انسان

یکی از جنبه‌های با اهمیت در «روانشناسی شخصیت» که در «نظریه‌های شخصیت» منعکس شده است برداشت یا تصوری است که از ماهیت «انسان و شخصیت او» ارائه شده است (یا می‌شود). این سوالها با ویژگی اصلی انسان ارتباط می‌کنند و همه مردم (شاعر ، هنرمند ، فیلسوف ، تاجر ، فروشنده و …) همواره به روش به این سوالها پاسخ می‌دهند؛ بطوری که می‌توانیم بازتاب همه جانبه آنها را در «کتابها ، تابلوهای نقاشی ، و در رفتار و گفتارشان» ببینیم و روانشناسی شخصیت و نظریه پردازان این حوزه نیز از آن مستثنی نیستند. این موضوعات را می‌توان در جدول زیر خلاصه کرد.

 

اراده آزاد یا جبرگرایی؟

آیا انسان آگاهانه اعمال خود را جهت می دهد یا بوسیله نیروهای دیگری کنترل می‌شود؟

وراثت یا محیط؟

آیا انسان بیشتر تحت تأثیر وراثت است یا تحت تأثیر محیط؟

گذشته یا حال؟

آیا شخصیت انسان وقایع و اتفاقات اوائل زندگی شکل می‌گیرد یا اینکه تحت تأثیر تجربه‌های دوران بزرگسالی قرار دارد؟

بی‌همتایی یا جهان شمولی؟

آیا شخصیت هر انسان بی‌همتاست یا اینکه شخصیت دارای الگوهای کلی خاصی است که با شخصیت بسیاری از افراد انطباق دارد؟

تعادل جویی یا رشد؟

آیا انسان فقط برای حفظ تعادل و توازن رفتاری را انجام می‌دهد یا او بخاطر میل به رشد و تکامل رفتار را انجام می‌دهد؟

خوش بینی یا بد بینی؟

آیا انسان اساسا موجودی خوب است یا بد؟

 

نقش وراثت زیستی در رشد شخصیت

وراثت به منزله مواد خام شخصیت است. این مواد به اشکال مختلف شکل می‌پذیرند. بعضی از همانندیهای موجود در شخصیت و فرهنگ انسان ناشی از وراثت است، مثلا هر گروه انسانی ، مجموعه نیازها و قابلیتهای زیستی مشترک و یکسانی به ارث می‌برد. این نیازها ، شامل اکسیژن ، غذا ، آب ، استراحت ، فعالیت ، خواب ، پرهیز از شرایط هولناک و اجتناب از درد و نظایر آن است.

اهمیت محیط طبیعی در رشد شخصیت

محیط طبیعی نیز بر شخصیت تأثیر می‌گذارد، زیرا افراد تا حد وسیعی سطح کارآیی خود را که برای حفظ حیاتش ضروری است، از محیط می‌گیرد واقعیت امر این است که در هر محیط طبیعی ، انواع مختلف شخصیت و فرهنگ ، و در محیطهای طبیعی کاملاً متفاوت ، فرهنگهای مشابهی ملاحظه می‌شوند.

رابطه فرهنگ و شخصیت

بعضی از تجربه‌های فرهنگی بین همه افراد انسانی مشترک است. از تجربه‌های اجتماعی مشترک بین اعضای یک جامعه معین ، یک صورت بندی ویژه شخصیتی پدید می‌آید که شاخص و معرف شخصیت بیشتر اعضای آن جامعه است و اصطلاحا شخصیت نمایی (Modal Personality) یا شخصیت اساسی (Basic Personality) یا رفتاراجتماعی (خوی اجتماعی) (Social Character) خوانده می‌شود. این مفاهیم به ویژگیهای فرهنگی مشترکی که همه اعضای یک جامعه در آنها سهیم‌اند، اشاره می‌کنند.

نقش تجربه گروهی در رشد شخصیت افراد

کودک نوزاد به صورت یک ارگانیسم به دنیا می‌آید. با اخذ و کسب مجموعه‌ای از نگرشها و ارزشها ، تمایلات و بیزاریها ، هدفها و مقاصد ، و یک مفهوم عمیق و ناپایدار از اینکه چه نوع شخصی است، به تدریج یک موجود انسانی مبدل می‌شود. همه این ویژگیها را از طریق فراگرد اجتماعی شدن بدست می‌آورد. این فراگرد ، یادگیری او را از حالت حیوانی به شخصیت انسانی تغییر می‌دهد. به عبارت دقیق‌تر ، هر فرد از طریق فراگرد اجتماعی شدن ، هنجارهای گروههای خود را می‌آموزد تا اینکه یک خود مشخص که او را بی‌همتا می‌سازد، پدید می‌آید. شاید بتوان گفت که تشکل تصور خود ، مهمترین فراگرد در رشد شخصیت به شمار می‌رود.

اهمیت تجارب شخصی در رشد شخصیت

چرا کودکانی که در یک خانواده پرورش می‌یابند، حتی اگر تجربه‌های یکسانی هم داشته باشند، با یکدیگر متفاوت‌اند؟ نکته مهم این است که آنان تجربه‌های یکسانی نداشته ، بلکه در معرض تجربه‌های اجتماعی از برخی جهات مشابه و از برخی جهات نامشابه قرار گرفته‌اند. تجربه هرکس بی‌همتاست. بدین معنا که هیچ کس دیگر بطور کامل ، نظیر آن تجربه را ندارد. یادداشت دقیق تجربه‌های روزانه کودکان یک خانواده می‌تواند گوناگونی تجربه‌های آنان را به خوبی آشکار سازد. هر کودک اولاً ، وراثت زیستی بی‌همتایی دارد که کسی دیگر عینا نظیر آن را ندارد، ثانیاً ، از مجموعه بی‌همتای تجربه‌های زندگی برخوردار است که باز ، کسی دیگر ، عینا از آن برخوردار نیست.

تکنیکهای آرام سازی

مقدمه

انسان در زندگی خویش با شرایط متعددی روبروست که آرامش روحی و روانی او را درهم می‌ریزند. فرد نیاز به آرامش دارد در سایه آرامش عملکردهای روزانه او مفیدتر صورت می‌گیرند، رسیدن به اهداف و برنامه ریزیها راحت‌تر امکان‌پذیر می‌شود و مهمتر این که سلامت جهانی فرد نیز تضمین می‌گردد. افراد ناآرام با مشکلات عدیده‌ای در زمینه‌های متعدد مواجه هستند که صدمات حاصل از این مشکلات با ایجاد دور باطل آرامش او را مجددا بهم زده و مشکلات فزاینده‌ای را سبب می‌شوند اولین گام در زندگی سالم و رضایت بخش رسیدن به آرامش و حفظ آن در شرایط استرس‌زاست.

به افکار و باورهای خود سروسامان دهید

افکارو باورهای انسان نقش مهمی در آرامش او دارند. و در واقع افکار و باورها قوی‌ترین منابع ذهنی هستند که می‌توانند آرامش فرد را بهم بریزند. هر چند به نظر می‌رسد که اغلب محرکات و شرایط محیطی مسبب از بین رفتن آرامش فرد هستند اما در واقع آن چه به وقایع بیرونی رنگ می‌دهد و آنها را نیرومند و تاثیرگذار می‌سازد باورها و برداشتهایی است که فرد نسبت به این وقایع دارد. واکنش افراد مختلف را در مقابل یک واقعه بیرونی و محیطی در نظر بگیرید. مثلا صحنه‌ای را مجسم کنید که تصادف خفیفی در یک خیابان نسبتا شلوغ بین دو خودرو اتفاق افتاده است.

واکنش رانندگان خودروها را تصور کنید، برخیها در این شرایط شدیدا پرخاشگر می‌شوند در حالی که برخی دیگر با خوشرویی بیشتری برخورد می‌کنند. آنچه تفاوت رفتار انسانها را در لحظه‌های مشخص و مشترک موجب می‌شود طرز فکری است که نسبت به آن اتفاق دارند و این که از چه زاویه‌ای به آن مساله نگاه می‌کنند. بر این اساس افرادی که افکار و باورهای منفی دارند زودتر و شدیدتر از افرادی که دارای باورهای مثبت و نگرشهای مثبت‌تری هستند آرامش خود را از دست می‌دهند. چنین افرادی ممکن است اسپندوار از جا بپرند و واکنشهای شدید از خود نشان دهند. این دسته از افکار هر چند ممکن است در طول زندگی فرد ایجاد و رشد یافته باشند و حتی به دوران کودکی فرد مربوط می‌باشند اما قابل تغییر هستند.

افکار مزاحم و منفی خود را شناسایی کنید، آنها را شکار کنید، از بین ببرید و افکار مفیدتری را جایگزین آنها کنید. افکار مثبت به شما آرامش ، انرژی و قدرت می‌بخشد. پس یادتان باشد اولین تکنیک: مبارزه با افکار منفی. برای این کار می‌توانید از یادداشت کردن و پی‌گیری افکارتان استفاده کنید. زمانی که احساس می‌کنید آرامش‌تان به هم ریخته است از خود بپرسید چه چیزی آرامش شما را بهم ریخته است؟ پشت این مساله‌ای که برایتان ناراحت کننده است چه فکری و چه باور منفی پنهان شده است و به این ترتیب افکار خود را پی‌گیری کنید و آنها را یاداشت کنید. سپس سعی کنید افکار مثبت جایگزین برای هر یک از افکار منفی پیدا کنید و در مقابل آن یادداشت کنید. افکار مثبت خود را همواره دم دست یا پیش روی خود داشته باشید.

تمرین آرام سازی یا ریلکسیشن

این تمرین ، تمرین بسیار مفیدی است که می‌تواند در فرد آرامش خوبی را بوجود بیاورد. می‌توانید از این تمرین در حالتها و شرایطی که احساس ناآرامی می‌کنید استفاده کنید. همچنین می‌توانید بطور روزانه این تمرین را حتی در شرایط عادی انجام دهید. این کار به حفظ آرامش شما در تمام لحظات بعدی کمک می‌کند به عبارتی شما را در مقابل ناآرامی واکسینه می‌شوید.

برای اجرای این تمرین در محیطی آرام قرار بگیرید. در وضعیت راحتی دراز بکشید چشمهای خود را ببندید و سعی کنید عضلات خود را از نوک انگشتان پا تا سر سفت و بعد شل کنید و سعی کنید قسمت به قسمت این کار را انجام دهید. و در حین سفت و شل کردن عضلات آنها را در ذهن خود مجسم کنید. تمرین ساده‌ای است ولی کاربردهای مفیدی دارد. روان‌درمانگران از این روش برای درمان برخی از اختلالاتروانی و از جمله اضطرابها استفاده می‌کنند.

تنفس خود را تنظیم کنید.

چشمهای خود را ببندید. یک دست خود را روی شکم قرار دهید و دست دیگر را روی سینه ، طوری نفس بکشید که حرکت شکم شما بیشتر از حرکت سینه باشد. به عبارتی دستی که روی شکم گذاشته‌اید بیشتر از دست روی سینه بالا می‌آید. بعد از مدتی تمرین سعی کنید این کار را بدون گذاشتن دستها روی شکم و سینه انجام دهید. به عبارتی با حرکت شکم تنفس کنید نه با حرکت سینه. تنفس نقش مهمی در حفظ آرامش شما دارند. حتی در شرایط ناآرامی می‌توانید از روش فوت کردن داخل یک پاکت نیز نتایج مفیدی بگیرید. به این ترتیب آرامش خود را سریع‌تر باز خواهید یافت.

مدیریت پرخاشگری

نگاه اجمالی

اولین گام به منظور اداره و کنترل خشم این است که باور کنید می‌توانید این کار را انجام دهید. با اینکه همه ما خشم را در زندگی روزمره خود داریم، ولی سعی می‌کنیم آن را با شیوه‌ای سازنده ابراز کنیم. برخی افراد تا زمانی که فشار ناکامی و خشم درونی ، زندگی روزانه آنان را طاقت فرسا نکرده است، خشم را در خود نگه می‌دارند. برخی دیگر ظاهرا در عصبی شدن ، فریاد کشیدن ، زدن و پرتاب کردن و در کل رفتارهایی که قلبها را می‌شکند، به اموال آسیب می‌رساند و گاهی بدتر از این اعمال ، متخصص و خبره هستند.

کدام؟ کنترل یا حذف پرخاشگری؟

خشم مخرب از لحاظ فردی و اجتماعی به ما آسیب می‌زند. اداره و کنترل خشم لزوما به معنی ابراز کمتر خشم نیست، بلکه به معنی فراگیری شیوه‌ای از ابراز خشم است که برای ما و کسانی که پیرامون ما هستند، مفید باشد. هرچند ممکن است تصور ابراز خشم به شیوه‌ای سازنده ، تازه و غریب به نظر رسد، ولی باید گفت که چنین امری ممکن است. برای مثال ، برخی افراد وقتی درباره خشم خود می‌نویسند، یا آن را نقاشی می‌کنند، با دوستان و یا اعضای خانواده صحبت می‌کنند، قدم می‌زنند، ورزش می‌کنند و یا آمیزه‌ای از این رفتارها و سایر فعالیتها را انجام می‌دهند، به آرامش دست می‌یابند.

تشخیص خشم

نخست نشانه‌های اولیه و هشدار دهنده خشم بروز می‌کند. بیشتر ما انسانها از نشانه‌ها و سرنخ‌های موقعیتی ، بدنی و شناختی که بر پاسخهای خشم ما مقدم هستند، ناآگاه هستیم. آگاهی از این نشانه‌ها گامی بسیار اساسی در اداره خشم می‌باشد، زیرا این آگاهی خواهد توانست قبل از آنکه کنترل خشم دشوار شود، وقت زیادی را برای مداخله در اختیار ما قرار دهد.

کنترل اولیه پرخاشگری

برای کنترل اولیه توجه زیادی به حالات زیر بکنید:

  • موقعیت‌هایی ( افراد و مکانهایی ) که شما را خشمگین می‌کنند.
  • تغییرات بدنی که قبل و در حین خشم شما رخ می‌دهند. برای مثال ، افزایش ضربان قلب ، احساس فشار در سر ، احساس داغ شدن ، مشت شدن دستها ، دندان به هم فشردن ، احساس گرفتگی و سفتی عضله در ناحیه شکم ، سینه و غیره.
  • نشانه‌های شناختی یعنی افکاری که شما درباره گذشته ، حال و آینده دارید و قبل از احساسات خشم و ناکامی پیدا می‌شود. داشتن فهرستی از این نشانه‌ها در مدیریت خشم بسیار مفید است. یک نفر ممکن است قبل از خشمگین شدن فکر کند که دیگران به او و حرفهایش توجهی نمی‌کنند. دیگری فکر کند، دیگران قصد توهین یا بی‌توجهی عمدی را دارند و پدری فکر کند که آینده فرزند او با این کارهایش تباه خواهد شد.


همین شناسایی علائم هشدار دهنده ، موجب کاهش شدت ، مدت و یا فراوانی خشم شما می‌شود.

مهار خشم با وقفه اندازی

حال که شما نشانه‌ها و سرنخهای خشم خود را شناخته‌اید، هرگاه متوجه این علائم شدید، مکثی کنید و نفس عمیقی بکشید. یک وقفه چند ثانیه‌ای و نفس عمیق می‌تواند اثر پایداری بر شما بگذارد. خشمی که احساس می‌کنید، آنچه که به خود می‌گویید و آنچه در اثر این خشم انجام خواهید داد، تحت تاثیر این وقفه شما قرار خواهد گرفت.

تغییر اندیشه خشم آمیز

شیوه اندیشه ما با شیوه احساس ما مرتبط است. برخی اندیشه‌ها ما را مستعد خشم و ناکامی می‌کنند. شیوه‌های رایجی که مردم قبل از بروز خشم آن را بکار می‌گیرند، عبارتند از: توقف کردن روی مساله مشکل آفرین ، تمرکز روی جنبه‌های منفی ، ناچیز شمردن وجوه مثبت ، انتظار داشتن کمال از خود و دیگران ، نتایج دلخواهی گرفتن ، داشتن نگرشانعطاف ناپذیر و تفکر دو قطبی ( خوب _ بد ، سیاه _ سفید ).

شیوه‌های درمانی که می‌توانند به ما کمک کنند، عبارتند از: از چشم دیگران به موقعیت و مشکل نگریستن ، تامل در باب آنچه مایلید انجام دهید، تامل درباره پیامدهای احتمالی اعمال خود ، قبول این نکته که همه خطاپذیرند و جستجوی شیوه‌هایی که به کمک آنها می‌توان یک موقعیت مشکل‌زا را به نحو مثبت کنترل و اداره کرد.

ایجاد بینش و آگاهی نسبت به توان کنترل خود

هرگاه متوجه شدید که توانسته‌اید با یک موقعیت برانگیزنده خشم به خوبی مقابله کنید، یا خشم خود را به شیوه مناسب ابراز دارید، از خود بپرسید چگونه من آن را انجام دادم؟ هر فردی نوعی توان و استعداد برای کنترل خشم دارد. توان شما چگونه است؟ روی این مساله بسیار تمرکز و تمرین کنید و آن را تقویت کنید. عفو هدیه‌ای است که شما می‌توانید به خود بدهید. افراد خوب هم می‌توانند تجارب منفی و بد داشته باشند. سو استفاده ، بی اعتنایی ، بی توجهی و تنگ نظری ، همه و همه واقعیتهای جهانی هستند که در آن زندگی می‌کنیم.

گاهی اوقات عفو کسانی که موجب درد و رنج ما شده‌اند، غیرقابل تصور است. هراس ما ممکن است این باشد که گذشت موجب می‌شود، رفتار شخص موجه شمرده شود. چرا من کسی را عفو کنم که موجب خشم یا رنج شدیدی در من شده است؟ پاسخ این است که ما دیگران را به خاطر خودمان می‌بخشیم. وقتی ما کسی را می‌بخشیم، به کنترل او روی چگونگی احساس خود پایان می‌دهیم. ما به خودمان شانس یک زندگی تازه را می‌دهیم، زندگی‌ای که در آن تنفرهای کهنه و مزمن جایی ندارند. بنابراین ، عفو هدیه به دیگران نیست، بلکه هدیه به خودمان است.

تنفر وقت و انرژی زیادی می‌گیرد.

وقت و نیرویی که تنفر از شما می‌گیرد، می‌تواند به مردم و فعالیتهایی اختصاص یابد که برای شما شادی و رضایت و برای آنها خدمت و محبت به دنبال دارد. انتخاب عفو برای کنترل خشم به تدریج حاصل می‌شود. شما نباید مادامی که احساس آمادگی در این زمینه نکرده‌اید، آن را انتخاب کنید. اگر موارد کوچک را عفو کنید، به تدریج یاد خواهید گرفت که چگونه خطاهای بزرگ دیگران را عفو کنید. راجع به عفو بزرگان دینی و اجتماعی فکر و تحقیق کنید و از آنها پیروی نمایید.

خودتان را بیان کنید.

پس از آنکه خشم خود را وارسی کردید و احساس نمودید که خشم شما موجه است، درباره نوع رفتاری که می‌خواهید انجام دهید فکر کنید، صبر کنید و بعد تصمیمی عقلانی بگیرید. وقتی خشم شما موجه است، صادقانه مشخص کنید که چه احساسی دارید. احساس کینه ، عصبانیت ، نفرت ، انتقام ، لذت یا چیز دیگری. هرچه خود و احساس خود را بیشتر بشناسید، بهتر عمل خواهید کرد.

انتخابهای سالم برای پیشگیری از خشم

خشم فرصت طلب است و در بدنی که خسته ، فرسوده و بیمار است به آسانی جان می‌گیرد. در نتیجه به منظور اداره و کنترل خشم به خواب منظم ، غذای خوب ، لذت از اوقات فراغت ، تفریح و عبادت و معنویت نیاز دارید.

روان درمانی پرخاشگری

اگر کنترل خشم مشکل جدی شماست و با این آموزشها بهبودی نداشتید، ممکن است افسردگی و اضطراب و وسواس زیربنای آن باشد. انتخاب مناسب و مفید در چنین مواردی مشاوره با روانپزشک ، روان شناس یا پزشک است.

نحوه کنترل هیجانات شدید

مقدمه

بیشتر مردم در زندگیشان هیجانات شدید و غیر قابل کنترل را تجربه کرده‌اند و در چنین مواقعی ، شخص بسیار مایل است شدت خشم ، غم اضطراب و ناامیدی تحت کنترل او باشد. ممکن است شدت هیجانات بر رفتار و طرز برخورد فرد به گونه‌ای تاثیر بگذارد که موجب رنجش و ناراحتی خود و اطرافیانش شود. در چنین لحظاتی چگونه می‌توان این هیجانات را تحت کنترل در آورد؟

برای دستیابی به چنین توانایی به نکات زیر باید توجه فرمائید:

  • از چگونگی تنفس خویش آگاه باشید. تنفس آرام و عمیق داشته باشید. با این عمل ساده بطور طبیعی می‌توان ضربانقلب و فعالیت ذهن را آرام کرد. هر نوع انقباضی را در بدنتان بخصوص عضلات ، شانه‌ها ، گردن و فک را بررسی و تعدیل کند.

 

  • سعی کنید بر هیجانات خود مسلط باشید. هنگامی که با دیگران هستید زمان مناسبی برای ابراز هیجانات شدیدتان نیست. بنابراین از آنها پوزش بخواهید و برای مدتی از آنها دور شوید. به آنها بگوید که احتیاج به زمانی دارید تا بر اعصابتان مسلط شوید و چند لحظه دیگر برگردید.

 

  • حتما با افرادی دلسوز و مجرب ارتباط داشته باشید و مشکلات خود را با آنها در میان بگذارید. چنین ارتباطی به شما کمک خواهد کرد تا در حس و رفتارتان تعادلی برقرار کنید و احساس تنهایی و انزوا نکنید.
  • روش دیگری در کنترل کردن هیجانات ، ثبت آنها در دفتر یادداشت روزانه است.

 

  • اگر موضوعی برای شما بسیار اهمیت دارد، آنرا بی‌پرده با دیگران مطرح کنید، اما قبلا درباره آن موضوع و موقیت خود خوب فکر کنید. به یاد داشته باشید که تغییر در ارتباطات به مرور زمان رخ می‌دهد و صحیح نیست که این تغییر بر اساس اصول غیر منطقی و یا هیجانات زودگذر باشد.
  • با خودتان مهربان باشید. فرصتهای اضافی کوتاهی که دارید، فعالیتهای مورد علاقه خود را انجام دهید. در این فاصله زمانی ، ذهن شما آرامش لازم را باز خواهد یافت.

 

  • سعی کنید برای مدت کوتاهی به موضوعی که باعث آشفتگی شما شده است، فکر نکنید. چرا که در چنین شرایطی ذهن قدرتتصمیم گیری صحیح را ندارد و در زمانی مناسب که آرامش بیشتری دارید، بطور صحیح راه حلی برای مشکل و ناراحتی‌تان پیدا کنید. با انجام دادن فعالیتهای فیزیکی از قبیل ورزش کردن و کلاس رفتن و کار سخت انجام دادن خود را خسته نموده و توجه و تمرکز خود را به آنها معطوف سازید.

 

  • کارهای همیشگی و امور روزمره خود را انجام دهید. بدین گونه زندگی شما تحت کنترل خواهد بود.
  • چنانچه مکررا دچار احساسات و هیجانات شدید و ناراحت کننده می‌شوید، حتما با مشاوران مجرب مشورت کنید و یا کتابهای منتشر شده در این زمینه را بخوانید.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)